یک: به من گفت که دوباره پاییز شده،دوباره باید با شب های طولانی و ساعت های غم انگیز و آسمان ابری و حوصله ای که سر میرود دست و پنجه نرم کرد.
دو :امشب بازی ایران و آمریکا است. چای را ریختم،تخمه را درون ظرف ریخت و باهیجان جلوی تلویزیون نشستیم.
به هم نگاه کردیم و دیدیم حالا پاییز شده،شب های طولانیست. هنوز هم هوا ابریست اما هوای حوصله؟نه!
به هم نگاه کردیم و فهمیدیم مشکل از پاییز و عقربه های ساعت نیست.
مشکل جدا ماندن ما بود از هم،که به قول خواجه:
شبِ وصل است و طی شد نامهٔ هَجر
سلامٌ فیهِ حَتّی مَطْلَعِ الفَجْر…
پی نوشت:عکس را از پینترست برداشتم و البته که ای کاش عکس برای خودم بود:))