نورا
نورا
خواندن ۲ دقیقه·۲۵ روز پیش

دلی:)

لبخند زد.

دور شد،یک شبه پیر شد.

موهای سیاهش سفید شد،لبخندش محو شد.

سیگاری شد،از همه دور شد و گم شد توی تنهایی بی انتهاش.

نمی تونست باور کنه رفته،نمیتونست درک کنه که دیگه دستاشو لبخنداش صداش آغوشش رو دیگه نداره.

اون رفته بود:)

رفت تا اون خوب باشه،رفت تا اون راحت باشه.

شب روز گذشت،ماه و سال گذشت.

برنگشت،اون هنوز امیدوار بود،اون پیر شد.

سالها گذشت اما اون نیومد،اما اون هنوز منتظر بود.

سالها گذشت،همه گفتن فراموش کرده.

پسرک پیر،در چایی خونه ای که برای اولین بار همو دیدن ساز میزد.

گرما و سرما نداشت،امید داشت بر میگرده.آخه همیشه میگن قاتل به صحنه جرم برمیگرده؛اون قاتل خوشبختی و عمرش بود حتما بر می گشت.

سی سال از زمانی که برای آخرین بار همو دیدن میگذره.

روزی که پسرک میخواست رسیدبعد از سی سال انتظار،حالا او با کمری خمیده آمده بود.

زندگی سختی را پشت سر گذاشته بودن.

آخرای عمر پسرک پیر عاشق بود.

پسر دختر را در آغوش کشید،دخترک اشک ریخت.

پسرک زمزمه وار گفت باید به همه بگویم آمدی،اما حالا چرا؟

من که سالها منتظرت بودم،چرا در جوانی نیامدی؟حالا چرا در بستر مرگم آمدی؟
مرا ببین،من همان عاشق آواز خوانم.

حالا صدایی نمانده که برایت به خوانم،من که دارم میروم اما زندگی زیبا نبود!

همش انتظار بود،خواستن و نشدن بود.

منکه دیدم یارم را دادن به دیگری،خوشبختی را برایمان بد خواستن.

من که جان ندارد صدایم که برایت به خوانم ،پس برایت می نویسم.

چگونه این گونه شد ؟چگونه جدا شدیم از هم. برایم بگو از آرزو های شیرینمان.

برایم بگو از جوانی،جوانی ... نبودی ببینی انتظار چه سخته.

عاشق بون و منتظر بودن چه درده. ندیدی خواستن نخواسته شدن چه بده.

ندیدی غم تو چشمامو که هر بار اسمت میومد. نبودی ببینی اونی که رد میشه شبیته چه درده:)

من میروم اما تو عاشق بمان،سازم را بده جوانی عاشق که برایم بنوازد.

بر سر مزارم بگو بنویسند،عشق از پا درش آورد.

اما درد شیرینی بود این عشق.

اون دنیا در جایی بهترهم دیگر را ملاقات می کنیم .

دوستت دارم،گل نرگس

بد شد میدونم،اما عاشقی سخته*

سرباز بی پناه م.ا:)


در دل نا امیدی،نور امید پدیدار می شود:)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید