دختر ماه·۲ ماه پیشهتل مرگ...(تک پارتی)وارد لابی که شدیم، یه "آخيش" از ته دل گفتم و از اینکه بالاخره رسیدیم ذوق داشتم. آسانسور رو زدیم و رفتیم بالا. یه نگاه که به دکمه های آسانسو…
دختر ماه·۴ ماه پیشآخرین رقص... (تک پارتی)بعد از یه اجرای نفس گیر، بالاخره لباسام رو عوض کردم و خودمو رسوندم خونه، یه چیزی خوردمو انداختم رو تخت. پتو رو کشیدم دورم و چشمام گرم به یه…
دختر ماه·۴ ماه پیششب هالووین...(تک پارتی)شب تولد دوستم نزدیک شب هالووین بود و میخواست شب هالووین تولد بگیره؛ منم از چند روز قبلش رفتم دنبال هدیه ی کارآمد و هالووینی! بالاخره شب ها…
دختر ماه·۵ ماه پیشکتابخانه وحشت (پارت 3 پایانی)فقط بگم که ربطی به الان داستان نداره! :)) با احتیاط وارد زیرزمین می شوم که توپ را بیاورم. همین که دارم پایین می روم، از پله های ایوان صدای…
دختر ماه·۵ ماه پیشکتابخانه وحشت (پارت 2)این عکس اصلیه و ربطی به الان داستان نداره!.. در حالی که بازی می کند توپش به زیرزمین سر می خورد. با عجله به زیرزمین می رود تا توپش را برای ا…
دختر ماه·۵ ماه پیشکتابخانه وحشت(پارت 1)کتابخانه وارد کتابخانه می شوم،اوه لعنتی! چه تاریکه! مخوف ترین کتابخانه ی شهر! فروشنده ی پیر مثل همیشه روی صندلی کهنه که صدای غژ غژ آن خبر ا…
دختر ماه·۵ ماه پیشانباری متروکهسه تا دوست صمیمی بودیم، توی مدرسه ی قدیمی درس می خوندیم. همیشه بین بچه ها شایعه بود که انباری متروکه مدرسمون جن داره و از اینجور حرفا، منو…