LSJ
LSJ
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

سایه مرگ(پارت ۲)

آقای کیم شما شاهد پرونده جادوگر هستین میتونین توضیح بدین؟گو وون با ترس گفت:زن بود....یه زن بود قدش هم خیلی بلند بود با تور صورتش پوشیده شده بود ندیدم چجوری اون آدم رو کشت ولی وقتی دستش خونیش بود دیدم نگاهش مثل حیوونا بود وقتی دیدمش انگار.....گو وون نتونست ادامه بده با گفتن هر کلمه لرزش بدنش بیشتر میشد افسر هان متوجه حرکات عجیبش شد همون لحظه گو وون بی هوش شد.افسر هان  قبل اینکه اوضهع خراب تر بشه اون و رسوند بیمارستان دکترا گفتن واسه کسی که حادثه رو گذرونده طبیعیه پس بدون نگرانی برای مرگ شاهد از بیمارستان رفت قاتل اینقد احمق نبود که این شاهد و بکشه.البته شایدم میکشت ولی این اظهارات هیچ فایده ای نداشتن و خوب شاهدم فایده ای نداشت

تصمیم گرفت از شاهد پرونده ی روح بازجویی کنه
کیم هانا مونث ۲۲ ساله دانشجو..وضعیت خانواده‌ اش تو وضع مناسبیه اظهاراتش...یکم عجیبه یه مردی که غیب شد؟

توی اتاق بازجویی افسر هان شروع کرد گفت:میتونید اظهارات خودتون و نسبت به قاتل بیان کنید..
دختر شروع کرد و با هیجان گفت:فقط دوبار دیدمش مثل یه روح غیب میشد اول از روی قربانی بلند شد تلپورت کرد به بالای ساختمون بهم نگاه و کرد و بعد رفت باورتون میشه؟احساس میکنم از توی یه داستان اومدم بیرون وای خیلی عجیب بود هیچ مدرکی نیست؟افسر گفت:نه مدرکی برای حرفاتون نیست خانم.هانا با کلافگی گفت:حیف شد خوب لایک میخورد.
افسر گفت:همین؟دختر جواب داد :بله بلافاصله گفت میتونید برید خانم.خبری شد حتما بهم بگین.

افسر هان با خودش فکر کرد بهتره از سوزان لی کمک بگیره.بهش تلفن و کرد و ازش خواست بیاد اداره تقریبا بیست دقیقه طول کشید
وقتی سوزان رسید بهش گفت:به روح اعتقاد داری؟سوزان گفت:چقد یهویی...نمیدونم شاید... و بعدش خنده ی ریزی کرد سوبین با خنده گفت یکی که میگه روح دیده یکی میگه خون آشام دیده دنیای عجیبی شده جوونا دروغ زیاد میگن...سوزان گفت:احتمالا ترسی که اون لحظه داشتن با داستانا و کمیک های تخیلی شون قاطی شده بهتره به شهادتشون توجهی نکنید و از یه روش دیگه قاتلا رو دستگیر کنید میتونم برم؟افسر گفت:چقدر عجله دارید خانم چرا حتی ۱ دقیقه هم نشده که اومدین خوب میدونید برای آدمی مثل من عجیبه...سوزان بدون زدن حرف اضافه گفت میتونید چک  کنید توی شرکت سمینار دارم و بهتره اختلال پارانویاتون و درمان کنید...قبل اینکه خارج بشه سوبین پرسید چطور از روانشناسی به تجارت رسیدین؟سوزان  با لبخند گفت:بعدا صحبت میکنیم.
























سایهرمانداستانجناییترسناک
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید