ویرگول
ورودثبت نام
ROZYTA
ROZYTA
خواندن ۳ دقیقه·۱۵ روز پیش

خودکشی ثنا

امین بهم زنگ زد و گفت بچه داری درسته؟ اونم از ماهان؟ خنده داره خر نشو دختر بخدا لیاقتتو نداره الان پیش منه با یه دختر مست که بغلشه

یکلحظه حالم بد شدو اشکام خودشون میریختن با صدای لرزون گفتم دروغ نگو داری خیلی دروغ میگید حال منو بد نکن من باردارم ممکنه بچم س.ق.ط بشه

امین گفت دلعنتی من چیکار کنم باورکنی من من خود من......... ببین گفتنشم سخته ها خب من واقعا عاشقتم وتو الان بگی برو بمیر میمیرم درد تو داره دیوونم میکنه ازش عکس میگیرم ببینیش و باورم کنی و تروخدا نزار دیوونه شم با من....... با مکث طولانی گفت دوست شو و بعد یهو قط کرد به ماهان پیام دادم(کجایی دلم برات تنگ شده بیا زودتر حالم داره بد میشه) جوابی نداد و بعد یه نفر عکسی برای من فرستاد و دیدم که یه دختر واقعا بغل ماهان من خوابیده دیگه بدتر شده بود شاید شما درحد من ناراحت نشین ولی دردی که من کشیدم بدتر از ده تا مرگ بود ...... رفتم حموم یه دوس اب سرد گرفتم و وان رو پر از اب سرد کردم و داخلش اروم خوابیدم چشمام اشکی بود قرمز قرمز حالا دیگه راهی جز مرگ نداشتم نه خانوادم منو میخواستن نه عشقم تصمیم گرفتم بچه رو س.ق.ط کنم زمزمه میکردم (مامان منو ببخش دوست دارم ولی نمیتونم با اوردنت هم تو رو اذیت کنم هم خودمو) چاقویی ک دستم بود رو با تمام زورم کردم داخل پهلوم

سرم یهو درد کرد و پهلوم از درد بی حس بود اخرین چیزی که دیدم ویادم میاد وان پر از خون و صدای زنگ تلفنم بود که از حال رفتم مدتی گذشته بود مثلا یه 10 ساعت چشمامو اروم باز کردم اروم از وان اومدم بیرون و بزور تا دم در حموم رفتم و دوباره افتادم تو بیمارستان کوفتی بیدار شدم ماهان بالا سرم بود با اشک بهش خیره نگاه کردم و گفتم (چرا نزاشتی بیمیرم منو چرا اوردین اینجا تروخدا بزار بمیرم و خلاص هم تو وهم من خلاص میشیم) گفت حالت خوبه عزیزم چرا داری چرت و پرت میگی من عاشقتم با گریه و صدای گرفته گفتم پس دختر مردم ک حتی مست بود تو بغل تو چیکار میکرد عوضی گفت چرا چرت و پرت میگی دختر من فقط تو عمرم تنهادختری جونی که بود تورو بغل کردم فهمیدی گفتم گوشیمو بیار اورد و منم عکسو نشونش دادم قبول نکرد و میگفت نه فتو شاپه دیگه جوش اوردم.............

سرم یهو درد کرد و پهلوم از درد بی حس بود اخرین چیزی که دیدم ویادم میاد وان پر از خون و صدای زنگ تلفنم بود که از حال رفتم مدتی گذشته بود مثلا یه 10 ساعت چشمامو اروم باز کردم اروم از وان اومدم بیرون و بزور تا دم در حموم رفتم و دوباره افتادم تو بیمارستان کوفتی بیدار شدم ماهان بالا سرم بود با اشک بهش خیره نگاه کردم و گفتم (چرا نزاشتی بیمیرم منو چرا اوردین اینجا تروخدا بزار بمیرم و خلاص هم تو وهم من خلاص میشیم) گفت حالت خوبه عزیزم چرا داری چرت و پرت میگی من عاشقتم با گریه و صدای گرفته گفتم پس دختر مردم ک حتی مست بود تو بغل تو چیکار میکرد عوضی گفت چرا چرت و پرت میگی دختر من فقط تو عمرم تنهادختری جونی که بود تورو بغل کردم فهمیدی گفتم گوشیمو بیار اورد و منم عکسو نشونش دادم قبول نکرد و میگفت نه فتو شاپهه دیگه جوش اور

ه دیگه جوش اوره دیگه جوش اور



پارت 146

خودکشیمرگسقطبچهعشق
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید