ویرگول
ورودثبت نام
سوهی
سوهیبرگرفته از خواب هایم برای ذهن هایی خلاق و بلند پرواز.
سوهی
سوهی
خواندن ۱ دقیقه·۲ روز پیش

به دوربین نگاه نکن!

بخش سوم

مدتی در سرویس بهداشتی بیمارستان پنهان شدیم تا آب از آسیاب بیافتد سپس مادرم را قانع کردم همانجا بماند تا من خانم داروساز را (مرده یا زنده) پیدا کنم،کلید ماشینش را بردارم و ازینجا برویم. با احتیاط از پله ها بالا رفتم و به محل حادثه رسیدم. جنازه ها با چشمان وحشت زده ه شان کف سالن افتاده بودند و دریایی از خون در اطرافشان ایجاد شده بود.

داروساز را درحالی که شکمش پاره شده و دل و روده اش بیرون ریخته بود روی پله ها پیدا کردم.باید سریع عمل می کردم،دستم را در جیبش فرو بردم و آن کلید خونین را بیرون اوردم. وقتی به سرویس بهداشتی بازگشتم مادرم آنجا نبود. داشت گریه ام می گرفت، باید پیدایش می کردم. همین که وارد سالن شدم صدای جیغ و فریاد از طبقه بالا بلند شد .

به سمت پیشخوان رفتم تا از تلفن استفاده کنم و به پلیس زنگ بزنم که ناگهان صدای قدم هایی را از سوی پله ها شنیدم،تلفن از دستم رها شد و روی میز پیشخوان افتاد. چه کسی می توانست در آن شرایط چنین با آرامش قدم بردارد؟صدای جیغ ها قطع شد، زیر پیشخوان پنهان شدم.

به سختی از میان درزهای چوب پیشخوان نگاهی انداختم. روبه روی پیشخوان، در چهارچوب در ورودی بیمارستان، مرد عکاس دوربین در دستش بیرون را تماشا می کرد.آنگاه به پشت برگشت گویی صاف در چشمان من زل زده باشد. پوستش رنگ پریده و چشمان بی روحش زیر نور ماه می درخشید. سپس به سرعت به سمت پیشخوان گام برداشت... .

برگرفته از خواب هایم _ بخش سوم

کودک و نوجوانداستانترسناکهیجان انگیزخواب
۲
۰
سوهی
سوهی
برگرفته از خواب هایم برای ذهن هایی خلاق و بلند پرواز.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید