زهره محمد غفوری
زهره محمد غفوری
خواندن ۱ دقیقه·۱ ماه پیش

باز هم شب...

آیا شده که گاهی از سر تفنن یا از سر یک پیگیری مرضی پرواز پری را در هوا دنبال کنی؟ به آن بی قیدی و سبکی و آزادی نگاه کرده‌ای یا در خلال تماشایش این ها را در آن پیچ و تاب خوران به اوج و فرود افتادن حس کرده‌ای؟
دوست داری روزی بتوانی پری باشی در دست آسمان، رها شده در باد، برقصی و اجازه دهی مسیر بعدی غافلگیرت کند؟ اجازه دهی آسمان با هر وسعتی که می‌خواهد تو را در بر بگیرد. گاهی به زمین بیفتی ، گاهی میان سرانگشتی اسیر شوی، گاهی در لبه‌ی پرتگاهی به پرواز درآیی، مدام در مسیری باشی بی آن که مقصدی طلب کنی. فقط باشی و همین تمام مطلب موردتوجه‌ات باشد.
حالا من به موقعیت همان پر رها در آسمان رسیده‌ام.
رها، سبک، ترسیده، واداده، پریشان، امن یافته، آزاد گشته، به مطلوب رسیده، از یاد رفته و از یاد برده،
شاید باید بگویم کمی مرده، کمی دست از دنیا کشیده و کمی دنیا دورش انداخته، و کمی مشتش را از هر آنچه داشتن و خواستن نام می‌نهند باز کرده، رها کرده و بعد مقصد، قصد و مقصودش دگرگون شده.
نکته همین بود مشت باز کردن، رها کردن، راه تازه گشوده را پیش رو دیدن،قدم نهادن، ترسیدن، امن یافتن، آسودن، ادامه دادن، به راه تازه باز شده خیره شدن، مشت باز کردن، رها کردن، ترسیدن، امن یافتن، قدم گذاشتن، راه تازه‌ی پیش رو را نگریستن، مشت باز کردن...

شبانهنوشتننویسندهپرواز
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید