MSD·۱۳ روز پیشمرگ (پارت دوم)(هنری)عکس هایی که از صحنه جرم برداشته بودم را به ترتیب های مختلف روی میز میچیدم تا شاید چیز جدیدی دستگیرم شود. چیزی که قبلا ندیده باشم و…
MSD·۱۴ روز پیشمرگ (پارت یک)(ایزابل)مقابل جمع همکارهایم ایستادم و منتظر شدم تا سرهنگ معرفیام کند. «ایشون سرگرد ایزابل رایت از بخش ویژه هستن و قراره روی پرونده شما نظا…
MSD·۱۸ روز پیشنبرد با اژدها《تُف بهش》به معنای واقعی کلمه خونی که درون دهنم جمع شده بود را تف کردم. این یازدهمین بار بود. در عجب بودم کجای داخلی زخمی شده که همچین مقد…
MSD·۱ ماه پیشلُردچطور توصیفش کنم؟ حسی که آن لحظه به بند بند وجود افتاد چیزی ورا ترس بود. فرض کنید زیر تخت سنگ عظیمی ایستادهاید که همین یک لحظه پیش صدای تکا…
MSD·۶ ماه پیشسرنوشت خونین: چپتر هجدهمعکس اول یکجور عتیقه باستانی به نظر م یرسید . کر های طالیی رنگ که حکاکی هایش اصالً رنگ و رو رفته نبود. عکس دوم مربوط به مردی پنجاه ساله چاق.…
MSD·۶ ماه پیشسرنوشت خونین: چپتر هفدهم(شروع فصل سوم)خواب دیده بودم. وقتی که صبح با صدای کوبیده شدن در بلند شدم، این را م یدانستم. ولی محتوای خوابم را به یاد نداشتم. خواب هایم برایم خیلی مهم…
MSD·۶ ماه پیشسرنوشت خونین: چپتر شانزدهمسارا _ چرا اینقدر دیر تماس گرفتی؟_ سرم شلوغ بود. از اون گذشته، مگه نمی دونی تو میدون جنگ اکثر وسایل الکترونیکی بی مصرف می شن؟ مجبور شدم مصا…
MSD·۶ ماه پیشسرنوشت خونین: چپتر پانزدهماز زمان شروع جنگ حتی یکبار حرفی از پایان آن از طرف امپراطور زده نشده بود. تمام پیشنهاداتی که زمینی ها داده بودند را رد و قاصدان را اعدام ک…
MSD·۶ ماه پیشسرنوشت خونین: چپتر چهاردهموضعیت پایم بدتر از چیزی بود که فکرش را می کردم. گلوله مهلک از تر آن بود که درباره اش شنیده بودم. بعداز اینکه وارد بدنم شده بود باز شد و چن…