مقدمه
اداره کردن یک کسب و کار، در هر شکل و اندازهای که باشد، بدون درنظر گرفتن اصول مدیریت منابع انسانی تقریبا غیرممکن است. مهم نیست درحال اداره کردن یک کسب و کار کوچک محلی با یک نفر نیرو هستید، یا اینکه در راس یک سازمان چند ملیتی با چندصد هزار نفر پرسنل از چهار گوشه جهان نشستهاید، بههرحال اگر ندانید آن یک نفر، یا آن چندصد هزار نفر، چه نیازهایی دارند، چگونه باید مدیریتشان کرد، تحت چه شرایطی به بهرهوری میرسند و در چه حالتی بیانگیزه میشوند، نه تنها نمیتوانید به نتیجه دلخواه برسید، بلکه شاید حتی متحمل خسارتهای فراوان مالی و حقوقی نیز شوید. بنابراین شناخت درست از موضوع «مدیریت منابع انسانی» و بهکارگیری صحیح آن در محل کار چیزی است که بیگمان بدان نیاز خواهید داشت.
مدیریت منابع انسانی، به طور خلاصه، به نحوه استفاده از نیروی انسانی در جهت رسیدن به اهداف کسب و کار گفته میشود. هر سازمان برای دستیابی به هدف یا اهدافی بوجود آمده است. رسیدن به این اهداف عموما نیازمند این است که گروهی از افراد در کنار یکدیگر، تلاشی همسو و هماهنگ را ساماندهی کنند. به نحوه همسو کردن این تلاشها در سازمان، به گونهای که بتوانیم حداکثر اثربخشی را با کمترین هزینه کسب کنیم،
مدیریت منابع انسانی گفته میشود.
قدمت کار و مدیریتِ کار دیگران به اندازه تاریخ است. از همان زمانی که اجداد شکارچی و گردآورنده خوراک ما در علفزارهای افریقا بهدنبال رد حیوانات میگشتند، درواقع به نوعی از سازماندهی و تقسیم کار قائل بودند. حتی زمانی که اهرام مصر ساخته میشدند، عدهای وجود داشتند که با برنامهریزی و مدیریت کردن کار دیگران، تلاشهای آنان را همسو میکردند. با این حال مفهوم کار در دهههای گذشته دستخوش تغییرات اساسی قرار گرفته است؛ دوران کنونی، دیگر مانند دوران موسوم به «تیلوریسم» نیست که در آن کارگران صرفا نیروهای فیزیکی سادهای بودند که بهراحتی میشد هریک را با دیگری جایگزین کرد. امروزه مهارت، دانش، بینش، و تجربه کارکنان تبدیل به سرمایه ارزشمندی شده است که نقش اساسی در موفقیت کسب و کار دارد. بنابراین مدیریت کردن افراد دیگر تنها به این معنی نیست که به آنها بگوییم چه کار بکنند و چه کار نکنند، بلکه بیشتر به این هنر بازمیگردد که چگونه به بهترین شکل از قابلیتهای کارکنانمان استفاده کنیم.
نظام مدیریت سرمایه انسانی باید آنقدر فراگیر باشد که بتواند به تمامی نیازهای ما، از پیش از استخدام کارکنان تا پس از خروج آنها از سازمان، پاسخ دهد. به عبارت دیگر، از زمانی که متوجه میشویم باید برای شغلی در سازمان به دنبال شاغل مناسب بگردیم، تا زمانی که او را مییابیم، توسعه میدهیم، همراستا میکنیم و حتی زمانی که برای همیشه سازمان ما را ترک میکند، میباید تابع فرایندها و رویههای مدیریت منابع انسانی باشد.
به طور کلی مدیریت سرمایه انسانی را در چهار فرایند کلان تقسیمبندی میکنند:
· امور اداری و کارگزینی: این بخش به انضباط سازمانی، موضوعات قانونی و جبران خدمات کارکنان میپردازد. ثبت و حفظ دادههای پرسنلی و اطمینان از انطباق فعالیتهای سازمان با قوانین کار و تامین اجتماعی در دستور کار این واحد قرار دارد.
· پشتیبانی و عملیات: باوجود مطالعات گوناگون که بر تاثیر اساسی محیط کار در بهبود عملکرد کارکنان اشاره دارند، وجود بخشی در واحد سرمایه انسانی، که به شکل مستقیم بر ارتقای شرایط محیطی میپردازد، گریزناپذیر است. پشتیبانی و عملیات منابع انسانی تمرکز خود را روی آراستگی محیط کار میگذارد، و اطمینان مییابد تمامی تجهیزات به درستی کار میکنند و اقلام مورد نیاز در دسترس کارکنان است.
· ایمنی و بهداشت: گاهی شرایط کار به نحوی است که میتواند برای کارکنان ما، و یا حتی برای محیط زیست، زیانآور باشد. بنابراین رسالت اصلی واحد HSE این است که با ارزیابی صحیح مخاطرات احتمالی، از سلامت افراد مراقبت کند.
· توسعه سرمایه انسانی: ما باید مطمئن باشیم بهترین نیروهای بازار کار را با مناسبترین هزینه استخدام میکنیم و زیرساختهایی را فراهم میکنیم که کارکنان بتوانند در آن رشد کنند و بالاترین درجه بهرهوری برسند. این وظیفه مهم بر عهده بخشی است که به آن «توسعه سرمایه انسانی» میگویند. طراحی سازمان، جذب و استخدام، انگیزش و نگهداشت، آموزش و توسعه، مدیریت عملکرد و جانشینپروری از مهمترین فرایندهایی هستند که در توسعه سرمایه انسانی به آنها پرداخته میشود.
درصورتی که کارکردهای مدیریت سرمایه انسانی در سازمان شما به درستی اجرا شوند، میتوانید دیر یا زود شاهد اتفاقات زیر باشید:
· بهبود چشمگیر فرایند استخدام
· بهبود کیفیت زندگی کاری و افزایش رضایت شغلی کارکنان
· شکوفایی فرهنگ سازمانی
· ارتقای بهرهوری و عملکرد کارکنان
· کاهش هزینههای مستقیم و غیرمستقیم پرسنلی
· بهبود انگیزش و نگهداشت کارکنان
مدیریت سرمایه انسانی به سیاستها، فرایندها، رویهها و کارکردهایی میپردازد که سازمان در برابر اصلیترین دارایی خود، یعنی کارکنان، درپیش میگیرد. امروزه واحد سرمایه انسانی وظایفی بسیار فراتر از مدیریت سرمایه انسانی به سیاستها، فرایندها، رویهها و کارکردهایی میپردازد که سازمان در برابر اصلیترین دارایی خود، یعنی کارکنان، درپیش میگیرد. امروزه واحد سرمایه انسانی وظایفی بسیار فراتر از واحد اداری سنتی برعهده دارد و نقش آن در دستیابی سازمان به اهداف کلیدیاش غیر قابل انکار است. شاید برای سازمان شما نیز زمان آن فرا رسیده باشد که کمی جدیتر به این بخش فکر کنید.