فاطمه امانی کلاریجانی
فاطمه امانی کلاریجانی
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

بعضی استعدادها رو باید رها کرد.

وقتی به ادبیات و داستان  فکر می‌کنم، اولین کسی که به ذهنم میاد ایشونه.
وقتی به ادبیات و داستان فکر می‌کنم، اولین کسی که به ذهنم میاد ایشونه.


سالها طول کشید تا بفهمم قرار نیست داستان بنویسم. سالها یعنی از ده دوازده سالگی تا همین دو سه سال پیش. در واقع کار استعدادیابی و مشاوره‌ی شغلی خیلی نگاهم رو به زندگی شخصیم عوض کرد.

من تنها کاری که تو سن کم خوب بلد بودم انجام بدم انشا نوشتن بود و از اونجایی که خیلی درباره‌ی آینده و دنیا کنجکاو بودم، مدام از خودم می‌پرسیدم: باید چه شغلی داشته باشم؟

و جوابی که در برهه‌‌ای از زمان به خودم میدادم این بود: می‌خوام نویسنده شم! مثل محمود دولت‌آبادی.

حالا هنوز هیچ کتابی ازش نخونده بودم و فقط شنیده بودم نویسنده‌ی بزرگیه.

هرچند که خیلی زود شغل موردعلاقم تغییر کرد اما یه فکری با من موند،

اینکه من باید داستان بنویسم! دقت کنید. من «باید» داستان بنویسم. انگار که اگر نمی‌نوشتم جنگ می‌شد.

تو مسابقه‌ی داستان‌نویسی شرکت کرده بودم و برنده هم شدم اما هیچوقت این کار برام آسون نبود. همیشه هم خودم رو سرزنش می‌کردم که چرا خلاق نیستم که بتونم یه موضوع جالب پیدا کنم که یه رمان بنویسم؟ چرا نوشته‌های من انقد کوتاهن؟ چرا نمی‌تونم از تواناییم تو نوشتن برای داستان استفاده کنم.

سالها طول کشید تا گره‌های ذهنی من بازتر شد. تا روزی متوجه شدم که اگر آدما استعداد مشترکی دارن قرار نیست توی همه‌ی اونا به یه شکل بروز کنه.

یعنی اگه هم من هم شما میتونیم خوب بنویسیم، قرار نیست هردومون بتونیم رمان بنویسیم. هیچ جبری نیست.

موضوع بعدی: اگر به نظر می‌رسه که تو چندتا زمینه استعداد داریم هم قرار نیست همشون به عالی‌ترین شکل ممکن شکوفا بشن و به اقدام برسن. مثل اینکه همه‌ی اونایی که میتونن خوب بنویسن قرار نیست نویسنده باشن.

همین پذیرش ساده شاید خیلی ما رو آسوده کنه. که آقا بذار اصلا یه علاقه یا یه استعداد هدر بره...

البته اگه واقعا هدر بره. رهاش کن! اگه بخوای به همه‌ی توانمندی‌هات بچسبی و بخوای همه رو باهم شکوفا کنی فقط درگیر یه تقلا میشی.

همچنان که من بهتر بود از همون سالهای پیشین می‌پذیرفتم نوشتن قرار نیست شغل اصلی من باشه، فقط یه ابزار می‌تونه واسه کارم باشه. پس اگه براش کلاس نمیرم، اگه هرروز نمی‌نویسم، اگه کار خاصی واسش نمی‌کنم، اگه فقط یه کتاب کوچیک تا حالا چاپ کردم... نیاز نیست نگران چیزی باشم.

همه چی مرتبه ?

من از چیزی جا نخوندم ?

همینه زندگی?



داستاناستعدادروانشناسیخودشناسی
فاطمه هستم، عاشق جستجو کردن و یاد گرفتنم. کارم مشاوره شغلیه، راه ارتباطی: fkelarijani@gmail.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید