1- Be Proactive
فعال بودن به معنای ایجاد یا کنترل یک موقعیت از طریق تصمیمات خود به جای واکنش پس از وقوع آن موقعیت است.
کسی که واکنشی فکر می کند معتقد است که هیچ کاری نمی تواند انجام دهد، همه چیز به همین شکل است، "بالادستی ها" اجازه نمی دهند و ...
به عنوان یک طراح، این بدان معنی است که شما هیچ ریسکی نمی کنید. شما می گویید "اگر فقط" - اگر زمان بیشتری داشتم، منابع بیشتری داشتم و ... در نتیجه شما برای بهتر کردن محصول اصرار نخواهید کرد زیرا معتقدید که نمی توانید روی آن تأثیر بگذارید.
حالا تصور کنید اگر فعالانه فکر و عمل کنید:
میدانید که وقتی یک رویکرد شکست میخورد، همیشه رویکرد متفاوتی برای امتحان کردن وجود دارد. البته شما برای شکست ارزش قائل هستید زیرا می توانید از آن درس بگیرید. اما در عین حال شما می دانید که "من انجامش خواهم داد" - من یک راه حل عالی پیدا خواهم کرد که جوابگوی زمان و منابع من باشد.
اگر در متقاعد کردن ذینفعان در مورد مزایای پرداختن به یک مسئبه مشکل دارید، می توانید ارائه بهتری برای توضیح ایجاد کنید. و شما دائماً برای بهتر کردن محصول فشار می آورید زیرا می دانید که به نوعی تفاوت ایجاد خواهید کرد.
فعالانه مشارکت کردن و منفعل نبودن، به معنای پرخاشگری یا زورگویی نیست، به این معنی است که بدانید می توانید اتفاقاتی را رقم بزنید. با این باور است که می توانید تأثیرگذار باشید.
تمرین
به رفتار و گفتار خود دقت کنید: تعداد دفعات استفاده از زبان واکنشی مانند «اگر فقط»، «نمیتوانم» یا «باید» و ... را پیگیری کنید. حواستان به خودتان باشد و به این فکر کنید که چگونه می توانید دیدگاه خود را نسبت به موقعیت تغییر دهید.
2- Begin with the End in Mind
با درک روشنی از هدف نهایی خود شروع کنید.
با طراحی مجدد این بخش از برنامه یا با افزودن این ویژگی، چه کاری را می خواهید انجام دهید؟ چگونه به کاربران شما کمک خواهد کرد؟ سعی دارید بر چه معیارهای خاصی تأثیر بگذارید؟
قبل از شروع هر کار طراحی، داستان های کاربر را تعریف کنید. تا اطمینان حاصل کنید که کل تیم میداند هدف چیست. و پروژه در مسیر خود باقی است.
همچنین معیارهای خاصی را که میخواهید بر آنها تأثیر بگذارید، درج کنید - تا پس از فعال شدن ویژگی، آنها را اندازهگیری کنید - خلاصه یک چشمتان به انتهای مسیر باشد.
شروع با در نظر گرفتن پایان، برای اهداف پروژه مفید است، اما برای پیشرفت شغلی ما به عنوان طراح نیز کاربرد دارد.
آیا می خواهید روزی مدیری خلاق شوید؟ آیا می خواهید در کار خود استاد شوید؟
اگر روی جایی که میخواهید برسید تمرکز کنید، میتوانید تجربه درستی کسب کنید، دورههای آموزشی مناسب را بگذرانید، کتابهای مناسب را بخوانید و در نهایت به آنجا برسی
گرفتار شدن در کارهای روزمره یا از مسیر خارج شدن آسان است.
استیون کاوی: «برای بالا رفتن از نردبان سختتر و سختتر کار کرده اید- اما ناگهان متوجه میشوید که نردبان به دیوار اشتباهی تکیه داده شده است».
همانطور که تیم در یک پروژه کار می کند، و همانطور که در حرفه خود پیشرفت می کنیم، هدف نهایی به ما کمک می کند بررسی کنیم که هنوز بر نردبان درست ایستاده ایم یا خیر.
تمرین
دفعه بعد که یک پروژه جدید را شروع کردید، از دو منظر به آن نگاه کنید: اول با نگاه به هدف نهایی آغاز کنید: کاربر، اهداف کلیدی او و نحوه اندازه گیری موفقیت را تعریف کنید. اینها را در جایی نگه دارید تا در حین انجام پروژه به آنها مراجعه کنید. در پایان، ارزیابی کنید که آیا به هدف نهایی رسیده اید یا خیر. دوم، پروژه در راستای اهداف بلندمدت و یا کوتاه مدت حرفه ای شما است یا خیر.
3- Put First Things First
هنگامی که هدف نهایی خود را به وضوح تعریف کردید، چگونه می خواهید به آن برسید؟
مدیریت زندگی برای تمرکز بر آنچه واقعاً مهم است استوار است. وقتی درست برنامه ریزی می کنید، می توانید هدف نهایی خود را به اهداف کوچکتر تقسیم کنید، برنامه هایی برای رسیدن به این اهداف کوچکتر ایجاد کرده و سپس زمان بندی کنید.
"استفان کاوی" در کتاب "7 عادت مردمان موثر" توصیه می کند که این برنامه ریزی را به صورت هفتگی انجام دهید تا بتوانید زمانی را برای کارهای مهم اختصاص دهید - چیزهایی که به شما کمک می کند به موفقیت پروژه یا پیشرفت حرفه ای خود برسید.
فوری و مهم: مواردی که باید در لحظه مورد توجه قرار گیرند، مانند بحران ها و پروژه های ضرب الاجل.
فوری اما کم اهمیت: حواسپرتیهای روزانه، مانند وقفهها و ایمیلها.
غیر فوری و کم اهمیت: اتلاف وقت یا فعالیت های که به شما امکان می دهد مغز خود را خاموش کنید.
مهم اما غیر فوری: چیزهایی که در درازمدت به شما کمک می کنند، مانند برنامه ریزی، ایجاد رابطه و یادگیری و توسعه.
باید یاد بگیرید:
1- به چیزهای بی اهمیت نه بگویید تا بتوانید برای چیزهایی که ممکن است الان فوری نباشند، اما در درازمدت مهم هستند، وقت بگذارید.
2- زمانی را برای تمرکز بر روی یک پروژه طراحی خاص، بدون حواس پرتی اختصاص دهید تا بتوانید بهترین کار خود را انجام دهید.
3- برای یادگیری و پیشرفت وقت بگذارید.
4- برای شبکه سازی و ایجاد روابط تلاش کنید.
5- هرچه زمان بیشتری را صرف برنامه ریزی و انجام کارهایی که منجر به دستاوردهای بلندمدت می شود، در ربع «مهم اما نه فوری» بگذرانید، کمتر باید در ربع دیگر صرف کنید.
تمرین
یک فعالیت مهم اما نه فوری که از آن غفلت کرده اید را شناسایی کنید. آن را یادداشت کنید و متعهد شوید که آن را انجام دهید.
3 عادت اول به شما کمک می کند تا به یک طراح متمرکز و مستقل تبدیل شوید - طراحی توانمند به دستیابی به اهداف از طریق تلاش های خود و قادر به تعیین و کار در جهت اهداف بلند مدت خود - زیرا قبل از اینکه بتوانید به یکدیگر وابسته شوید، باید مستقل باشید - قبل از اینکه بتوانید روابطی ایجاد کنید و قدم هایی را به عنوان یک تیم رقم بزنید. بعد از آن است که عادت های بعدی (هفت عادت طراحان موثر - بخش دوم) وارد می شود.
ادامه دارد ...
هفت عادت طراحان موثر (بخش دوم)
شاید برای شما جالب باشد:
عادت های طراحان موفق (بخش اول)
عادت های طراحان موفق (بخش دوم)
عادتهای طراحان موفق (بخش سوم)
برای مطالعه مطالب خواندنی بیشتر به اینستاگرام استودیو طراحی انسانی مراجعه بفرمایید.