احتمالا اگر اهل کتابید، نام محمد قاضی را بسیار دیده و شنیدهاید و دور از ذهن نیست اثری از ترجمههایش را خوانده باشید. مرد بزرگی که نامش به ترجمه گره خورده و هرگاه راجع به ترجمه فاخر صحبت به میان میآید، نام او از جمله واژگانیست که به ذهن خطور میکنند.
قاضی از کودکی نسبت به یادگیری زبان خارجی شوق داشت؛ این شوق تا حدی بود که در عالم کودکی به همشهریش در مهاباد التماس کرد تا به او زبان فرانسه بیاموزد و در نهایت موفق شد تا وی را راضی کند. هوش بسیار بالای محمد باعث تحیر استادش شد و این استعداد نوید روزهای روشنی را برای وی میداد. آموزش زبان فرانسه اما بیدردسر هم نبود؛ خویشان و نزدیکان بسیار ملامتش میکردند که چرا زبان کفار را یاد میگیری؟!
قاضی چند سال بعد از مهاباد به تهران رفت و آنجا دیپلم ادبی و لیسانس حقوق گرفت و در این میانه مطالعه زبان فرانسه را از یاد نبرد تا در ابتدای دهه 20 پا در مسیر ترجمه نهاد.
قاضی به سبب اینکه از نخستین مترجمین نوین ایرانی بود، آثار بسیار مهمی را توانست ترجمه کند. او و بعضی از افرادی که اندکی پس از او وارد این حیطه شدند مانند نجف دریابندری و ابوالحسن نجفی، در اعتلای این حرفه نقش مهمی بسزایی ایفا کردند. او و متاخرینش خشت اول را درست نهادند تا این دیوار به بیراهه نرود.
قاضی ارادت ویژهای به ادبیات کلاسیک داششت و این در آثاری که ترجمه نموده مشهود است. به نظر قاضی اصالت در ادبیات کلاسیک بود و برای همین رابطه خوبی نیز با شعر نیمایی و شعر نو نداشت. از آثار سرشناس ترجمه شده توسط قاضی میتوان به شازده کوچولو، زوربای یونانی، دن کیشوت و سپید دندان اشاره کرد.
12 مرداد سالروز میلاد این بزرگمرد بود. روحش شاد و راهش پررهرو باد.