گاهی برای دوستت دارم ها دیر است
گاهی حتی همین فردا هم دیر است
در اغوش بگیر او را همین امروز
که گاهی برای با هم بودن زیادی دیر است
بعضی از رفتن ها برگشت ناپذیر است
انکه رفته است دیگر بر نخواهد گشت
از او مانده تنها خاطراتی آغشته از اشک
گلی بر روی قبر سالهاست پژمرده است
همچون صاحبش که در قبر خفته است
گل گذاشتن بر روی قبر انکه که مرده چه
فایده
مگر استشمام میکند بوی گل را انکه مرده
افسوس قدر اینه های سالم را ندانستیم
افتادند و شکستند و تازه قدرشان دانستیم