ویرگول
ورودثبت نام
elmariachiii_bts
elmariachiii_bts
خواندن ۴ دقیقه·۳ سال پیش

بولگاری و خون(قسمت دوم)

دل توی دل سوک نبود. طرح در بی نقص ترین حالت ممکن حاضر شده بود و بسیار مورد علاقه اش بود. یک نوع علاقه ی خاصی که بین هر خالق اثری و مصنوعش پیش می اید توی دلش ایجاد شده و اماده بود که صد ها روز از وقتش را روی این فیلم نامه خرج کند و هر کاری که از دستش برمی اید برای تبدیل شدن اولین کارش به یک سریال فاخر انجام دهد.

پاهایش را از استرس تکان میداد و منتظر بود تا منشی او را به داخل اتاق بفرستد.

- خانم ای ، بفرمایید داخل

روی صورتش بی اختیار لبخند شیرینی نقش بست و وارد اتاق شد. طرح را به کارگردان داد و روی صندلی قبلی نشست، با خودش احساس کرد که این صندلی شانس می اورد و چند ثانیه بعد از این فکر احمقانه خنده اش گرفت.

کارگردان پشت صفحه های فیلم نامه گم شده بود و معلوم نبود خوشحال است یا ناراحت. سوک سعی کرد کمی سرک بکشد اما به نظرش کار نامناسبی می امد؛ برای لحظه ای برگه ها تا خورد و به پشت خم شد و در حد فاصلی که کارگردان سعی می کرد صافشان کند سوک با دیدن قیافه اش احساس کرد که از فیلم نامه خوشش امده است.

- چطوره؟

- توی نگاه اول ایده ی بدی به نظر نمیاد ولی باید کامل مطالعه ش کنم

- اگه ایده رو قبول کنید من از کی می تونم کار روی فیلم نامه رو شروع کنم؟

- درست نمی دونم

- خب اگر زمان براتون حیاتیه ، باید منو زودتر در جریان بذارید تا بتونم کار رو به موقع شروع کنم

- راستش ما با کیم وو بین برای نوشتن فیلم نامه صحبت کردیم

- ولی من که طرح رو به موقع براتون فرستادم.

- بله اما هنوزم معتقدم که باید برای نوشتن فیلم نامه از نویسنده ی با تجربه تری استفاده کنیم

- شما دارید زیر حرفتون می زنید، حتی صبر نکردید که ببینید من به قولم عمل می کنم یا نه

- من قولی ندادم ، گفتم بهش فکرمیکنم

- اگه طرح رو بهتون ندم چی؟

- خب تو تنها کسی نیستی که باهاش درباره ی طرح صحبت کردیم ، با چند نفر دیگه هم قرار گذاشتیم و قراره طرح هاشون بررسی بشه. حتی ممکنه تصمیم بگیریم که طرح رو کنار بذاریم . هیچ چیز قطعی نیست. میدونی چند نفر آرزو دارن که طرح شون ساخته بشه و هیچ وقت چنین فرصتی پیدا نمی کنن؟

- ممکنه قبولش نکنید؟ وقتی اومدم شما طوری حرف می زدید که انگار استفاده از طرح من قطعیه ، منکه نیومدم اینجا تست نویسندگی بدم

- به هر حال ما اینطوری کار می کنیم، باید جلسه بذاریم تا از بین طرح ها انتخاب کنیم ، رقم پیشنهادی من برای این طرح سی میلیونه

- سی میلیون؟ خیلی کم نیست؟

- داری صفحه ای یه میلیون وون میگیری ، کجاش کمه؟

- دارم ایده ی اصلی فیلم رو میفروشم

- فکراتو بکن ، این تنها چیزیه که میتونیم سرش توافق کنیم ، نه شرایط قرارداد عوض میشه و نه رقمش. زیاد نگران نباش من به شخصه از فیلم نامه ی تو دفاع میکنم شاید یه مقدار ناپختگی توش باشه اما کاملا سلیقه ی منه

سوک پس از کلنجار رفتن های فراوان با کارگردان وقتی دید طرف سرتق تر از این حرف هاست که بشود با حرف راضی اش کرد و خطر این می رود که ایده و طرح داستانش را از او بدزدند ، به فروش طرح داستانش با همان سی میلیون وون راضی شد ، قرارداد را امضا کرد و ناامیدانه از اتاق بیرون امد. چند لحظه ای روی صندلی های اتاق انتظار نشست و سعی کرد خودش را ارام کند. با خودش گفت: این اولین کار سینمایی منه و سی میلیون وون برای شروع خوبه ، حتی میتونم توی رزومه م بهش اشاره کنم. باید فعلا همه ی تمرکزم رو روی قبول شدن طرحم بذارم.

به سمت منشی رفت و گفت: ببخشید خانم ، می خواستم بپرسم جلسه ی بررسی طرح فیلم نامه کی برگزار میشه؟

منشی گفت: کدوم جلسه ی بررسی؟

- می خوام بدونم اجرای طرحم کی قطعی میشه؟

- تا جایی که من میدونم کارگردان شخصا درباره ی انتخاب طرح تصمیم می گیرن و خیلی هم سخت گیرن. برای همین امروز وقتی شنیدن شما طرح رو میارین خیلی خوشحال شدن ، چون وقت چندانی باقی نمونده تا از کس دیگه ای برای نوشتن فیلم نامه دعوت به همکاری کنن. پس به گمونم اجرای طرح تون همین حالا هم قطعی باشه.

یئون سوک تشکر کرد و از کمپانی بیرون رفت. وقتی با چشم های بادکرده به خانه برگشت و مادربزرگ از او پرسید که اوضاع چطور پیش رفته جواب داد: حق با تو بود مادربزرگ ، این روزا اگه درمورد پول حرف نزنی فکر میکنن می تونن سرت کلاه بذارن...



قسمت بعدی:

https://vrgl.ir/u7otS

قسمت قبلی:

https://vrgl.ir/2EGN9
بولگاری و خونبی تی اسجئون جونگکوکداستانفن فیک
ما توی اینستاگرام هم صفحه داریم: @elmariachiii_bts
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید