حدود یک ماه بعد وقتی کارگردان با او تماس گرفت و از او خواست دوباره به دیدنش برود حسابی شکه شد. این دفعه برخلاف دفعات قبلی کارگردان به شدت مضطرب به نظر میرسید. مدام پاهایش را تکان میداد و نگاهش روی هیچ چیزی برای مدت بیش از ده ثانیه دوام نمی آورد. پس از شروع بحث بدون هیچ مقدمه چینی پرسید: هنوزم می خوای فیلم نامه رو خودت بنویسی؟
- چیزی شده؟
- می خوای فیلم نامه رو خودت بنویسی؟
- معلومه ولی بهم بگید چی شده که یهو نظرتون تغییر کرده
- مسئله اینه که مجبوریم یه مقدار صحنه ها رو دست کاری کنیم ، ولی نویسنده کیم به هیچ وجه زیر بار نمیره که چنین کاری بکنه و سه روز دیگه هم فیلم برداری قسمت اول شروع میشه.
- چجور دست کاری ای؟
- ما بعد از مشخص کردن همه ی بازیگر های نقش اصلی با یه نفر دیگه هم قرارداد بستیم ، و باید براش یه نقش فرعی دست و پا کنیم. کاری که باید بکنی اینه که هم فیلم نامه رو از اول بنویسی و هم یه نقش فرعی برای اون در نظر بگیری.
- چقدر فرعی
- خب قراردادمون یه چیزی تو مایه های بیست و پنج درصده ، یعنی...
- تو یک چهارم صحنه ها باید باشه
- دقیقا!
- به کسی که باید توی یک چهارم صحنه ها باشه میگید نقش فرعی؟ این کار ممکنه به طرح هم اسیب بزنه.
- میدونم نویسنده کیم هم همینو گفت ، راستی موقع نوشتن باید حواست باشه که از دخترها دور نگهش داری ، نمی خوایم اون درگیر صحنه ی عاشقانه ای باشه
- آیدله ؟
- اره ، از کجا فهمیدی؟
- فقط یه ایدله که هم باید تو فیلم باشه هم نباید تو فیلم باشه
- درسته ، نمی خوایم طرفداراش تیکه تیکه مون کنن
- کیه؟
- وی
- وی؟
- یکی از اعضای بی تی اسه ، یکی از بندهاییه که تازگی خیلی معروف شده ، بین جوونا کلی طرفدار دارن .
- نمیشناسمش تا حالا فیلم بازی کرده؟
- نه این اولین فیلمشه
- اوف ، خیلی کار سختیه
- این یه سریال موزیکاله ، ما به خواننده های بیشتری نیاز داریم ، حضور اون باعث بهتر دیده شدن سریال مون هم میشه ، چیکار می کنی ، قبولش می کنی یا نه؟
- باید ببینمش ، باید توانایی های بازیگری ش رو بسنجم و ببینم چقدر میشه بهش دیالوگ داد.
- فعلا مقدور نیست، این روز ها همه ی منیجر ها چارت برنامه رو خیلی فشرده می بندن، ولی سعی میکنم زودتر برای تست گریم بیارمش سر صحنه ، این جوری یکی دو روز برای اصلاح دیالوگ ها وقت داری
- قبوله ، ولی برای نوشتن فیلم نامه سیصد میلیون وون دستمزد می خوام ، صد میلیونش رو هم پیش میگیرم ، دستمزد طرحی که ارائه دادم هم باید تصفیه بشه ، هنوز بهم پرداختش نکردید.
- چی؟ چه خبره؟ قرارداد ما با کیم وو بین با اون همه شهرت دویست و پنجاه تا بود.
- خب پس برید با خودش کار کنید، اما نه... کیم وو بین که از ایدلا متنفره ، باید این چیزا رو از قبل بدونید آقای کارگردان ؛ نه اینکه درست وقتی که سه روز بیشتر تا شروع فیلم برداری وقت ندارید متوجهش بشید.
- هی ، اینجوری نیست که ما نتونیم نویسنده ی دیگه ای رو برای این کار پیدا کنیم و باهاش قرارداد ببنیدیم ، این فقط یه فرصت خوب برای توعه که دارم بهت میدم.
- حق با شماست ، پیشنهاد من اینه که بدین یکی از همون نویسنده هایی که ارزو دارن طرح شون ساخته بشه بنویستش ، اونا حتما اون قدری اشتیاق دارن که مثل احمقا در رقابت با کسی که اصلا وجود نداره طرح شون رو به سی میلیون بفروشن ، وگرنه هیچ فیلم نامه نویس مشهوری خودشو به همچین دردسری نمی ندازه
- من نمی خواستم سرت کلاه بذارم... معذرت می خوام ... خب؟، ترسیده بودم که قبول نکنی ولی اوضاع مالی منم زیاد جالب نیست پس صد میلیون رو قبول کن دیگه باشه؟
- هنوزم دارید سرم کلاه میذارید
- صد و پنجاه ، پنجاه هم پیش پرداخت، همین امروز هم پول طرح رو تصفیه می کنیم
- دنبال یکی دیگه بگردید
- دستمزد کیم وو بین ، دویست و پنجاه تا ، دویست و پنجاه تا خوبه دیگه؟!
- اگه قرار باشه مثل یه نویسنده ی با تجربه بنویسم ، مثل یه نویسنده ی با تجربه دستمزد می گیرم.اگه کیم ووبین هم قرار بود تو این مدت کم چنین کاری رو بکنه همین دستمزد رو میگیرفت ، تازه به خاطر حضور یه ایدل سریال تون قراره کلی سرمایه جذب کنه. پس برای من ادای ادمایی که هشت شون گرو نه شونه درنیار
سوک بلند شد تا از اتاق بیرون برود که کارگردان گفت: باشه ... باشه ... ولی نمی خوام یک ثانیه رم از دست بدیم...از همین الان نوشتن رو شروع کن
قسمت بعدی:
قسمت قبلی:
