
حلیا!همدم خیالات شبهای بارونی من!
بارون خیلی حرف توی روابط عاشقانه داره ...
اولین و بارزترین ارتباطش، با جماعت عُشّٰاق، شباهت عجیبش با احساسات آدمیه ...
اگه شدید و کوتاه باشه میشه مثل خشمم موقعی که حرصم رو در میاری.😡
همون بارون خشمی که زود آسمونش صاف میشه و نور محبتت دوباره از پشت ابراش به من میتابه.
البته بارون خشم تو مثل تگرگه 😂
اگر چه زود گذره
ولی همه از زیرش در میرن که سر و کلشون نشکنه ...
اگه آروم و ریز باشه میشه نعمت و رحمت الهی ...
مثل بارش رضایت و شوقم موقع برگشتنت.
همون بارونی که صورت رو گرم میکنه و آهن رو نرم ...
اگه تند و زیاد بباره و طول بکشه، بهش میگن بارونِ سیلآسا ...
یعنی بارونی که باعث جاری شدن سیل میشه و کلی خرابی به بار میاره.
مثل بارون تنهایی و سرخوردگیم بعد رفتنت ...
همون حسی که سیلش خونهی آرزوهام رو خراب کرد و دریای امیدم رو سراب ...
و باریدن احساسات متنوع دیگه از شور و محبت گرفته تا حسرت و شهوت ...
یکی دیگه از زیباییهای بارون عطرشه
مخصوصاً وقتی به خاک میخوره ...
نه هر خاکی، اون خاکی که گِلِ تو باهاش سرشته شده
بارون بخوره رو موهای کراتین شده و صورت ناز مثل ماهت و
بوت هوامو پر کنه ...
تا من برات بخونم که:
زده بـارون بــه اون صــورت ماهت
یه کمی خیس شدن موهای صافت ...
زیبایی بعدی بارون اینه که میشوره ...
مثل اشکی که گاه و بیگاه بعد از غیرتی شدن من با شوخیات، از آسمونِ چشمم سرازیر میشه.
از دستت عصبانیم، کفریم، پیشم باشی قورتت میدم!
ولی اون بارونِ اشک میاد و همهی اون دلخوریا رو میشوره و بهم میگه:
اولا دوستت داره که باهات شوخی میکنه
و ثانیا کی تونسته تا حالا باعث باریدن تو بشه؟
کی انقدر پیش تو ارزش داشته که حتی شوخیِ رفتنش انقدر مُکَدَّرِت کنه؟
متن طولانیشد.
اما بزار فقط یکی دیگه از قشنگیاشم بگم:
بارون قشنگه چون زنده میکنه.
اینجا دیگه بارون خودِ خودِ تویی ...
ابر بارندهی من ...
باران گرم بهاری من ...
سر سبز کنندهیِ زمینِ مهرورزیِ من!
ببار!
ببار تا سیراب شوم..
تا جوانه بزنم و بِرُویَم...
تا کمر راست کنم و قد بکشم...
یقین داشته باش، میوهی بوستانی که ساختهای همیشه صید دستان ❤️تو❤️ خواهد بود ...