سید مهدار بنی هاشمی
سید مهدار بنی هاشمی
خواندن ۵ دقیقه·۱ سال پیش

معاشقه ی من با فیلی خرطوم کوتاه، چشم صورتی، پا پرانتزی

عزیزم، قربان آن خرطوم عملی ات بروم من ... فدای چشم های صورتی ات بشوم. پا پرانتزی من کجایی؟ چند وقتی است که با پلنگان می پری و مرا فراموش کرده ای. تمام آن روزهای خوشمان را فراموش کرده ای؟ تمام آن روزهایی که با هم می رفتیم زیر آبشار و آب تنی میکردیم. تو می پریدی داخل حوضچه آب زیر آبشار و کلی آب می پاشید روی صورتم. خرطومت را می انداختی داخل آب و آب را میکشیدی بالا و تفش میکردی توی صورتم. آه خدای من که چه دوران خوبی بود. ولی امان ازین فضای مجازی.


حیف زورم به مادرِ خرِ فیل صفت گنده بکت نمی رسید وگرنه نمی گذاشتم که تو را از راه درست به در کند. کار از آنجا خراب شد که رفتی و با مفسدین جنگل هم گروه شدی و خوش و بش کردی و جیک و پوک پیدا کردی. رِل اولت با عنتری بی پدر مادر بود که تازه به جنگل آمده بود. ولی خوش زبان و خالی بند بود. در جلوی چشمان من مخت را زد و بردت غار کنار مزرعه ی آقای دهقان و بی حرمتت کرد. تو همیشه اختلاف سنی دو ساله مان را توی سرم میزدی ولی چطور شد که رفتی و با او که ده سال از تو بزرگتر بود آن کار را کردی؟ به من میگفتی نه ... جیزه .. خطر داره. ولی با او بیتیکو بیتیکو رفتی و شد آنچه شد.

من از کجا فهمیدم؟ تکذیب میکنی؟ آنقدر تابلو بود آن ماجرا که کلاغ های کور هم دیده بودند جلف بازی هایتان را. عزیز من. پاپرانتزی قشنگم. زیباترین فیل دنیا. کی دوباره به آغوش من می آیی؟ بیا که این آغوش دیگر طاقت دوری ات را ندارد. چه .. ؟ جانم ...؟ کجاست ..؟


آدرس را گم کرده ای؟ .. واه واه .. حق داری. من هم جای تو بودم آدرس امن ترین پناهگاه عالم را گم می کردم. یادت هست همیشه همین را می گفتی بهم؟ میگفتی که آغوشم امن ترین جای دنیاست؟ بی انصافِ نالوطی؟ مرا به چه فروختی. به دندان تیز؟ یا شاخ بلند؟ یا شهوت؟ رفتی به سراغ گرگ و میش و خر و بزغاله ولی منی که از عمق جان میمردم برایت را رها کردی. کار از همان گروه جنگل خراب شد. خدا لعنت کند آنکه نرم افزار آبشار را ساخت. داشتیم زندگیمان را می کردیم. آبشار که آمد همه ی اهالی جنگل افتادند دنبال چشم و هم چشمی. افتادند دنبال بزک و دوزک و فضولی و خیانت. آقای خر رفته و نعلین تازه برای همسرش خریده.


آقای گاو آمده و قسمت شیردهی همسرش را بیمه کرده و حلقه ی طلا به یالش انداخته. خانوم گرگه مهریه اش را گذاشته اجرا و طلاق گرفته. توله هایش را آواره کوهستان کرده و رفته با جناب شیر ریخته است روی هم. همه اش از همان نرم افزار بی پدر مادرِ خر شروع شد-با عرض پوزش از جناب خر، آقا ببخشید، ما از اسم شما خیلی استفاده کردیم تو متنمون، شماره کارت بدید، جبران میکنیم. البته کار ریشه ای تر ازین حرف ها بود و دوستان جنگلی ما هر کدام به نوعی دچار طلاق عاطفی شده بودند ولی داشتند زندگیشان را می کردند. اینطور نبود که نظم همه چیز به هم بریزد. پلنگ با روباه ازدواج کند. غاز با تمساح. حال کودکان بی سرپرست و تک والد را چه کنیم؟. هرزگی و این چیزها را چه؟ خلاصه بلبشویی شده که لازم به ذکر نیست.


حالا من چرا دارم این نامه را برایت مینویسم؟ برای اینکه بدانی که می دانم. بدانی که یادم هست. درست که رفته ای و هرجایی شده ای. اما اشکال ندارد. توبه کن و برگرد. می دانم مثل چی پشیمان شده ای و فکر میکنی راه برگشتی نیست. ولی نا امید نباش فیل من، راه برگشتی هست. نازنینم، خرطوم کوتاه، چشم صورتی ، پا پرانتزی جان .. دیشب اومدم در خونتون نبودی. راستشو بگو کجا رفته بودی؟ .. چقدر دلم برای این شعر تنگ شده بود که با هم می خواندیمش. بعد تو می گفتی رفته بودم دم غار دعا کنم .. نذری که برات کرده بودم ادا کنم. البته الان خیلی هم با میل و رغبت نمیخوانم این شعر را. چون گندش درآمد که می رفتی دم غار با کره کفتارها فساد میکردی. ولی عزیزم من عاشقت بودم و هستم. مثل هر خری نیستم که عاشق تو شده و گذاشته ات رفته.


زیبای من. بوسه های خرطومی ات محال است از یادم برود. تو عشق اولم بودی و بعد از تو نتوانستم با کسی بگردم. خیلی ها مرا می خواستند ولی دل من در بند تو بود. درست که خرطومت را بریده ای و کوتاه کرده ای. درست که روی چشم های صورتی ات لنز عسلی میگذاری این روزها. شلوار پاره میپوشی و بدنت را خالکوبی کرده ای، خرطومت را هم حلقه رد کرده ای، ولی اشکال ندارد، هر خری این روزها همه جایش را از صدر گرفته تا ذیل خالکوبی میکند. تو که فیلی .. این تن بزرگ و حجیم به چه درد میخورد. خیانت هایت را هم میگذارم پای بچگی ات. پای فضای دروغین آبشار و گروه خبیث جنگل. ولی عشق که این چیزها نمی فهمد.. نصف حرف هایم را درین نامه برایت نوشتم.

اگر دوستشان داشتی و هنوز دوستم داری بگو تا نامه ای دیگر برایت بنویسم و بفرستم یا اگر مشکی نداری ،بزنمش به درخت بید وحشی هزار ساله ی جنگل که همه از عشقمان بدانند. با اجازه .. تا میمون نامه ام را ندزیده من رفتم. فعلا ...

پانوشت۱: راستی یادم رفت لینک داستان کوتاهم بزارم. حیفه، پنجاه تا لایک بشه بسمه دیگه.. 😁

داستان کوتاه اتاق سفید

25آذر1402

حال خوبتو با من تقسیم کنداستانداستانکروزنوشتهجنگل
نویسنده ی رمانهای یک عاشقانه سریع و آتشین و پدر عشق بسوزد - شاعر مجموعه: قشنگترین منحنی سرخ دنیا
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید