mahdi.eshraghi
mahdi.eshraghi
خواندن ۴ دقیقه·۵ سال پیش

هشت عادت مدیران اجرایی مؤثر، عادت دوم

در مقاله قبلی هشت عادت مشترک مدیران اجرایی اثربخش که پیتر دراکر طی 65 سال فعالیت خود در حرفه مشاوره مدیریت دریافته بود را برشمردیم و عادت اول یعنی طرح این پرسش که «چه کاری لازم است انجام شود؟» را مرور کردیم. عادت دوم را دراکر اینگونه بیان می کند که مدیران اثربخش می پرسند: «چه چیزی برای سازمان درست است»؟

گفتیم که دو سؤال اول دانش مورد نیاز مدیران مؤثر را تأمین می کنند. چهار سؤال بعدی به آنان کمک می کنند این دانش را به اقدامات مؤثر تبدیل کنند. دو پرسش آخر تضمین می کنند که تمام سازمان خود را مسؤول و پاسخگو بدانند.

از نظر دراکر مدیران مؤثر پس از پاسخ به سؤال اول از خود می پرسند «آیا این کار برای سازمان درست است»؟ به بیان دیگر پرسش این نیست که «آیا این برای مالکان کسب و کار خوب است؟» یا «برای قیمت سهام، یا برای مدیران یا حتی برای کارکنان». او اذعان دارد که سهامداران، کارکنان و تیم مدیریت اجرایی ذینفعان مهمی هستند که لازم است برای مؤثر بودن یک تصمیم از آن حمایت کنند یا حداقل آن را بدون مقاومت بپذیرند؛ اما معتقد است تصمیمی که به صلاح سازمان نباشد در نهایت به صلاح هیچ یک از ذینفعان نخواهد بود.

بر این رویکرد دراکر نقدهای زیادی وارد و نظرات متفاوتی از سوی صاحب نظران و اندیشمندان مدیریت ابراز شده است. البته در پارادایم های جدید مدیریت تقریباً دیدگاهی یافت نمی شود که سهامداران، تیم مدیریت اجرایی یا پیمانکاران را اولویت سازمان بداند؛ حتی اینکه مشتریان اولویت اول مدیریت سازمان باشند نیز در رویکردهای مدرن مدیریت حامیان زیادی ندارد. رویکردهای تقابل کننده معتقدند «سرمایه انسانی» باید اولویت شماره یک مدیریت سازمان باشد چرا که بدون تکیه بر این دارایی راهبردی هرگز منافع سایر ذینفعان تأمین نخواهد شد. از جمله ریچارد برنسون، نویسنده حوزه مدیریت، کارآفرین استثنایی و مؤسس و مالک گروه Virgin معتقد است مدیران سازمان ها باید اولویت اول را کارکنان، اولویت دوم را مشتریان و اولویت سوم را سهامداران قرار دهند. وی در مصاحبه ای می گوید: «عجیب است که هنوز کارکنان در برخی شرکت ها اولویت اول نیستند؛ اگر کارکنانی که برای شرکت کار می کنند 100 درصد به کاری که انجام می دهند افتخار کنند، اگر ابزارهای لازم برای اینکه کارشان را به خوبی انجام دهند به آنها داده شده باشد، اگر به برند شرکت خود افتخار کنند، اگر به نیازهای آن ها رسیدگی شده باشد، اگر سازمان با آن ها به خوبی رفتار کند، در این صورت آنها لبخند خواهند زد، خوشحال خواهند بود و در نتیجه مشتریان تجربه خوبی خواهند داشت»[1]. سایمون سینک نویسنده حوزه مدیریت و مشاور سازمانی شناخته شده نیز اهمیت قرار گرفتن توجه به سرمایه انسانی در اولویت اول مدیران را با یک مثال بدین صورت شرح می دهد: «مدیر اول را فرض کنید که عقیده دارد: «اولویت اول ما رشد است و بدیهی است بدون رسیدگی به سرمایه انسانی رشد و سایر اهداف سازمان محقق نمی شود» و مدیر دوم که معتقد است اولویت شماره یک ما کارکنان هستند و تنها زمانی که بتوانیم به خوبی از آنها مراقبت کنیم و امکانات رشد و توسعه آنها را فراهم کنیم اهداف مالی ما محقق خواهد شد». برای کدام یک از اید دو مایلید کار کنید؟ کدام یک از این دو مدیر می تواند اعتماد و تعهد صد درصدی کارکنان را جلب کند؟ کارکنان برای کدام یک از این دو مدیر بدون شرط و بدون نگرانی بابت عواقبی که احیاناً در پایان دوره مالی به دلیل عدم تحقق اهداف عملکردی (احتمالاً تصادفی تعیین شده) متوجه آنها خواهد شد نهایت تلاش و ظرفیت خود را به کار خواهند گرفت؟[2]»

من در متن مقاله سال 2004 داکر در HBR و حتی سایر آثار وی شواهد روشنی که مقصود او از اولویت قرار دادن «صلاح سازمان»، اولویت دادن سازمان به کارکنان نباشد نیافتم ولی در نقل قولی از آخرین سخنرانی عمومی این محقق و اندیشمند کارکشته می توان شواهدی یافت که وی نیز در سطحی به این باور رسیده بود که کارکنان کلید و شرط لازم تمامی موفقیت های سازمان ها هستند. گفته می شود که در آخرین حضور وی در یک سمینار از دراکر پرسیده شد: «مهمترین تصمیمی که یک رهبر سازمانی می گیرد چیست؟» دراکر با مکثی نسبتاً طولانی–که می توان حدس زد تمامی نقش ها و وظایف حساس رهبران در حوزه های استراتژی، طراحی و ساختار سازمان، برنامه ریزی و تخصیص منابع، تجربه مشتری و ... از ذهن او گذشته باشد- پاسخی کوتاه و عمیق به این سؤال داده بود که مؤید اهمیت موضوع سرمایه انسانی نیز هست: «اینکه چه کسی چه کاری انجام دهد![3]»[4]

به این ترتیب ضمن آنکه مشکل بتوان صلاح سازمان را مستقل از اولویت دادن به سرمایه انسانی آن تصور کرد شاید بتوانیم با رخصت از محضر دراکر بزرگ عادت دوم مدیران مؤثر را اینگونه بیان کنیم که آنان پس از پی بردن به اینکه برای توفیق سازمان چه باید بکنند می پرسند که برای انجام این مأموریت در حوزه سرمایه انسانی چه اقداماتی باید انجام دهند.

[1] https://www.inc.com/eric-schurenberg/sir-richard-branson-put-your-staff-first-customers-second-and-shareholders-third.html

[2] https://www.15five.com/blog/simon-sinek-interview-on-the-responsibility-of-leadership/

[3] “Who does what!”

[4] به نقل از Mark Miller در مصاحبه با پادکست Entreleadership، شماره 344، October 14th, 2019.

مدیریتسرمایه انسانیرهبریکسب و کار
دانش آموخته مدیریت، مشاور استراتژی کسب و کار، مدیر فروش
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید