masoume rezvani·۴ سال پیشامید مُرد... .صبح که از راه رسید آسمان همچنان عرصۀ نبرد رعد و برقها و صاعقههایی بود که برق شمشیرشان و صدای مهیب نعرههایشان چشم و گوش فلک را کور و کر ک…
masoume rezvani·۵ سال پیشآرزویم فقط دوست داشتن تو بود... .*از میان تکه پاره های قلبم با غرور گذشتیو به حسرتی که در چشمانم بود خندیدیهمان موقع بود که صاعقه ها روحم را تکه تکه کردندو از شکاف زخم هایم…