masoume rezvani
masoume rezvani
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

آرزویم فقط دوست داشتن تو بود... .*

از میان تکه پاره های قلبم با غرور گذشتی

و به حسرتی که در چشمانم بود خندیدی

همان موقع بود که صاعقه ها روحم را تکه تکه کردند

و از شکاف زخم هایم خون جاری شد... .

تو بی اعتنا به من در پشت باران محو شدی

و باد تصویر لرزانت را

تا پشت کوهستان های سرد و ناامید

با خود برد... .

و من ماندم در این دنیای ابری

که هر روز حسرت داشتنت

از چشمانم سرازیر می شد

و تنهاییم را کشان کشان با خود می برد

تا افق هایی که تو را در خود پنهان کرده بودند... .

بی انصاف! راحت از من گذشتی

از منی که پای حرف هایت قربانی شدم

و زیر نگاه های پر غرور و بی اعتنایت آتش گرفتم.

بی انصاف! راحت از من گذشتی

از کسی که تا ابد زیر خروارها زمان از دست رفته دفنش کردی

و هیچ وقت نفهمیدی

آن نگاه های حسرت بار

آن سکوت های طولانی

و آن اشک های پنهانی

از آن کسی بود

که از تمام دنیا

"آرزویش فقط دوست داشتن تو بود... ."*

  • * برگرفته از شعر پل الوار



دوست داشتنحسرتشعرباران
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید