Nothing
Nothing
خواندن ۲ دقیقه·۸ روز پیش

زمزمه‌های زخمی باران

باران که می‌بارد، گویی دلِ آسمان هم به حال من گریسته است. هر قطره‌ای که روی شیشه می‌لغزد، مثل اشک‌هایی است که در خلوت شب از چشم‌هایم جاری می‌شود. اشک‌هایی که نه کسی می‌بیند و نه کسی می‌فهمد. می‌گویند باران آرامش می‌آورد، اما برای من هر قطره‌اش زخمی تازه است، داغی که روی قلبم می‌نشاند.

بارها سعی کردم فراموشت کنم، اما مگر می‌شود از یاد برد کسی را که در تار و پود وجودت تنیده است؟ هر شب با صدای باران به یاد می‌آورم لحظه‌هایی را که کنارت بودم؛ زمانی که دستت را در دستم داشتم و فکر می‌کردم این آرامش تا ابد خواهد بود. اما ابد چه کلمه دروغینی بود.

باران می‌بارد و من، خیره به قطراتی که روی شیشه می‌لغزند، خودم را می‌بینم؛ شکسته و تنها. انگار همین قطره‌ها هم قصه من را می‌دانند، قصه عشقی که در نیمه راه گم شد، قصه دلی که برای همیشه شکسته ماند. هر بار که اسمت را زیر لب زمزمه می‌کنم، بغضی در گلویم می‌پیچد. اسم تو حالا برایم دیگر نام نیست؛ زخمی است که هر بار تازه‌تر می‌شود.

شب‌هایم به کابوسی بی‌پایان تبدیل شده‌اند. هر صدای باران، هر زمزمه‌ای از طبیعت، مرا به روزهایی می‌برد که تو بودی. روزهایی که نمی‌دانستم نبودنت چه جهنمی خواهد ساخت. نمی‌دانستم که عشق، گاهی فقط یک آغاز است، آغازی برای دردی بی‌پایان.

آسمان گریه می‌کند، درست مثل من. گویی او هم از رفتنت آگاه است. اما تو، آیا لحظه‌ای به این دل شکسته فکر کردی؟ آیا حتی یک بار در میان این باران، یادت آمد که کسی هنوز با خاطره‌هایت زنده است و با آنها می‌میرد؟

روی شیشه اسم تو را می‌نویسم، اما باران آن را می‌شوید. گویی حتی طبیعت هم می‌خواهد از تو دست بردارم. اما من نمی‌توانم. نمی‌توانم چیزی را که تو با خود بردی، پس بگیرم. نمی‌توانم آن لحظه‌ای که همه چیز تمام شد را از یاد ببرم.

باران می‌بارد و من، گم‌شده در میان صدای قطره‌ها، فقط یک آرزو دارم: کاش می‌شد دوباره تو را دید، حتی برای لحظه‌ای کوتاه. کاش می‌شد این درد را با حضور تو آرام کرد. اما تو نیستی، و من... تنها در میان این شب‌های بارانی، تنها میان نجوای زخمی آسمان، با قلبی که دیگر چیزی برای شکسته شدن ندارد، باقی مانده‌ام.

باران می‌بارد، اما من می‌دانم که هیچ‌چیز این درد را نمی‌شوید. هیچ‌چیز این غم را آرام نمی‌کند. و من، تا ابد در میان این زمزمه‌های زخمی، اسیر خواهم ماند.

بارانتنهاییاندوه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید