melikasafavi13
melikasafavi13
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

دلنوشته هایی با جیغ بنفش ...



من صلیبی ام که تو بر آن میخوابی

و پلکهای خسته ات خوابِ مزارعِ سبز را میبیند

من شبِ توام و سکوتِ واژه های در خون غلتیده ات

و دستانم میعادگاهی ست برای خستگی ات


و من زنده ام

و تو ...


من زنده ام همچون زمزمه ای در گوشهایت

و یا پروانه ای که در مشتت خودش را به دیوار استخوانت میکوبد !


من در تو زنده ام

تو در من ؛ جان ....

جان ...

جان ....

میدمی (!)


#ملیکا_صفوی

عاشقانهشاعرانهدلنوشته
دوست داشتم آن کسی باشم که از فرط دانایی رو به سکوت می اورد اما... نشد ! دانشجوی کارشناسی ارشد_پژوهش هنر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید