میدوری·۱۸ روز پیششب سیزدهم-دربارهی انواع صلح و حفرههای سیاهی که چشم دارند.روایت روز:بلافاصله که از خواب بیدار شدم گوشی را باز کردم. آتشبس خواب بود یا واقعیت؟ دو تا موشک زده بودیم. لرزیدم. اول ما زدیم یا اول آنها؟…
میدوری·۱۸ روز پیششب دوازدهم-در میان سیرکبالأخره بعد از چند روز به توییتر و اینستاگرام دسترسی پیدا کردم. به سرعت نوشتهها را آپلود کردم. شروع کردم به خواندن اخبار.قرار بود عصری با…
میدوری·۱۹ روز پیششب یازدهم- دربارهی لغتنامه، معنی کلمات و شیوههای داستاننویسیروایت روز:در مورد نوشتن همیشه میگویند، شروع و پایان متن مهم است. و یا در مورد قطعهای موسیقی. یا هر اثر هنریای که روندی خطی دارد. یکی از…
میدوری·۲۰ روز پیشروایت شب دهم-دربارهی یک زندگی معمولیصبح برگشتیم خانه. برگشتیم تهران. خلوت و ساکت است. بیش از حد خلوت و ساکت. اطراف خانهمان شنیده بودم چند جایی را زدهاند اما توی مسیر چشمم به…
میدوری·۲۰ روز پیشروایت شب نهم-دربارهی رازها و چیزهایی که نمیدانیم (یا: آیا من برای تو یک شوخی هستم؟)فتاده تخته سنگ آنسوی تر ، انگار کوهی بودو ما اینسو نشسته ، خسته انبوهی زن و مرد و جوان و پیر همه با یکدیگر پیوسته ، لیک از پایو بازنجیراگر…
میدوری·۲۱ روز پیشروایت شب هشتم-صداهایی که رهایت نمیکنند-سلاخ خانهی شمارهی پنج رو خوندی؟-آره.-بمبارون درسدن بود؟-خب؟-همهاش اون توی ذهنم میاد. کوه کوه جنازه. بوی گوشت سوخته... ما هم اونجوری می…
میدوری·۲۳ روز پیشروایت شب هفتم-استفاده از صنعت ادبی استعاره برای جنگروایت شب هفتم:دیروز عصر ما خانه را به مقصد جایی حوالی کرج ترک کردیم. همچنان اینترنت ندارم. و خبری از دنیای بیرون. میگویند بیخبری، خوش خبر…
میدوری·۲۵ روز پیشروایت شب ششم- دربارهی انواع میهنپرستی و بدبختی و خوشبختیهمهی کشورهای خوشبخت، شبیه یکدیگرند؛ اما هر کشور بدبخت، بدبختی خاص خودش را دارد.تولستوی دیشب شب ششم بود. هنوز یک هفته هم نشده. و زمان، طول…
میدوری·۱ ماه پیشروایت شب پنجم- از بوزینه و باخه که اصلا در هزار و یک شب نبودنددیشب، شب پنجم بود.روزی روزگاری یک بوزینه و باخه (لاکپشت) به هم میرسند. آنها با هم دوستیای را آغاز میکنند -و هر یک از ایشان به یک دیگر م…
میدوری·۱ ماه پیشروایت شب چهارم- از دوگانههاروایت شب:شب شد. سایهی وحشت و اضطراب دوباره سر بلند کرد. با شروع صداها نوشتن من هم تمام شده بود. لپتاپ را بستم و گذاشتم توی کیفم. گوشیام…