داشتن احساس تنهایی یک معضل شایع و همچنین بخشی از انسانیت مشترک ماست. اگر در عمق وجودتان، احساس تنهایی و نارضایتی میکنید، ابرهای زیادی وجود دارند که میتوانند بر این احساس ببارند و بذرهای تاریکی احساس تنهایی را سیراب کنند و رشد دهند. اپلیکیشنهای دوستیابی، فیسبوک، اینستاگرام، توییتر، ویچت، ایمیل، پیامهای متنی و غیره نمونههایی از این ابرها هستند. ما بذر نومیدی را در کف دستمان گرفته و دوره راه میافتیم و به جستجوی رضایت، سرگرمی، احساس تعلق خاطر، رابطه و عشقی هستیم که این بذر را از ما تحویل بگیرند و ما را از این شرایط نجات دهند. هر چند به صورت موقت بتوانیم حواسمان را پرت کنیم، اما همیشه بارانی وجود دارد که این دانهها را آبیاری کنند. حقیقت این است که ما در شبکههای اجتماعی پشت صفحههای نمایش کامپیوتر و گوشیهای هوشمند هنوز هم تنها هستیم و آن اپلیکشنها نه تنها نیاز ما را در داشتن همدم و همصحبت مرتفع نمیکنند، بلکه باعث رشد بذرهای مذکور نیز میشوند. در نهایت بذرهای تنهایی ما آنقدر رشد میکنند که به درختهای تنومندی از رنج و ترس مبدل میشوند؛ درختهایی که اندک نسیمهای روزانه شادمانی زندگیمان را در میان برگهای انبوهشان به دام میاندازند و مدام به ما یادآوری میکنند که در این دنیای ارتباط نامحدود، کسی واقعا و به صورت تمام و کمال ما را دوست ندارد و ما را به این نتیجه میرسانند که هیچ کس آنقدرها هم به ما بها نمیدهد. در نتیجه گرفتار یک سکوت ژرف میشویم و بیش از پیش در خود فرو میرویم.
لایک کردن، کامنت گذاشتن و توییت کردن؛ همه و همه فعالیتهایی هستند که صرفا شمهای کوچک از ارتباطات جمعی محسوب میشوند. اما این تعاملهای ناچیز، در عمل سنگریزههایی هستند که به سوی اقیانوس عظیم مابین ما و طرف مقابل انداخته میشوند، سنگریزههایی که از جزیرههای تنهایی و ناخشنودی ما به سمت مخاطب پرتاب میشوند. گاهی اوقات که مطالبی در وبلاگم مینویسم یا چیزی در رسانههای اجتماعی به اشتراک میگذارم، یا حتی زمانی که در حال مراقبه هستم، فکر کردن به کسی که دلم برایش تنگ شده است، کسی که از زندگیام رفته، حواسم را پرت میکند. احساس میکنم جزیره ای کوچک هستم که قارهای دور افتاده را میخواند و امیدوار است بتواند با آن یکی شود و آن را سوی خود بکشد. من همان قطرهای هستم که میخواهد به اقیانوس بپیوندد. در انتظار موجی تسکیندهنده نشسته است تا برای همیشه به آن اقیانوس ملحق شود. چه انتظار بیهودهای! جزیره من در آن لحظات انتظار، همچون همیشه متروکه و تنها باقی میماند. درخت رنج و اندوهم، در دست باد وحشی تنهایی بیتابانه پیچوتاب میخورد.
رسانههای اجتماعی زخمهای اجتنابناپذیر انسان مدرن را میخراشند، زخمهایی هم چون ارتباط، تأییدطلبی و گریز از تنهایی و بیحوصلگی. اما به نظر نمیرسد ارتباطات نوین حاضر واقعا کاری برای التیام این زخمها از دستشان برآید. مطالعات نشان میدهد که تنهایی، افسردگی، اضطراب و خودکشی، بعد از پیدایش گوشیهای هوشمند در سال ۲۰۱۰، در میان افراد ۱۵ تا ۱۹ ساله ۳۰٪ افزایش داشته است. رسانههای اجتماعی و گوشیهای هوشمند در ذات خود بد نیستند. اما مزایا و معایب خود را دارند. ما باید خودمان را خوب بشناسیم و متوجه باشیم که این رسانهها چه کارهایی میتوانند برای ما انجام دهند و چه کارهایی در توانشان نیست. کجا سراغ رسانههای اجتماعی برویم و کجا نرویم؟ چرا در این لحظه در حال اسکرول کردن، چک کردن و تماشای صفحات نمایش هستیم؟ چه چیزی لازم داریم؟ یا اینکه فقط میخواهیم از چیزی فرار کنیم؟
تحقیقات فراوانی نشان میدهند که کسانی که از اضطراب رنج میبرند، به احتمال زیاد از کامنتها و پیامهایی که در فیسبوک دریافت میکنند، بیشتر ناراحت خواهند شد. همچنین افرادی که عزتنفس پایینی دارند و در اینترنت به دنبال قوت قلب میگردند، درنهایت چیزی که عایدشان میشود این است که حس میکنند به جایی و کسی تعلقخاطر ندارند و مایوستر میشوند.
«ثروتمندان در اینستاگرام و فیسبوک ثروتمندتر میشوند (پول، پول میآورد). در اینجا منظور از ثروتمندان، افرادی هستند که سبکهای دلبستگی امن و روابط اجتماعی پرباری در جهان واقعی دارند و به همین دلیل میتوانند در دنیای مجازی نیز سرمایه اجتماعی آنلاین بیشتری کسب کنند. افراد با سبک دلبستگی اجتنابی سودی نمیبرند (فقرا فقیرتر می شوند). البته بعضی از فقیرها هم میتوانند در شرایط خاص سود کنند. افرادی که سبک دلبستگی مضطرب دارند و دمدمی مزاج هستند، با صرف زمان آنلاین زیاد میتوانند سود کنند، که البته به بهای کاهش فعالیتهای اجتماعی دیگر و کاهش نمرات درسی به دست میآید. در مقاله «علت انتخاب همسر / شوهر شبیه به والدین» سبکهای دلبستگی به تفصیل مورد بحث و بررسی قرار گرفتهاند.
در دوران نوزادی، زندگی ما وابسته به دوست داشته شدن و محبت است. در حقیقت ما هرگز از این نیاز فارغ نخواهیم شد. اما زمانی که این نیاز در ما برآورده نمیشود، ممکن است در برابر خودمان و یا در مقابل جهان طغیان کنیم. ممکن است احساس خشم، سرخوردگی یا بیکفایتی داشته باشیم. ممکن است خودمان را سرزنش کرده و فکر کنیم چیزی در ذات ما دچار اشکال است و معیوب هستیم. حتی ممکن است فکر کنیم وجود ما در این دنیا اشتباه است و اینجا، جای ما نیست! اینها باورهای اصلی مرتبط با احساس شرم هستند؛ معتقدیم دوستداشتنی نیستیم.
در واقع، من فکر میکنم، ما به این دلیل به دنبال تجارب آنلاین هستیم تا بتوانیم احساسات مرتبط با شرم، بیکفایتی و ناتوانیای را که در درون خود حس میکنیم، زیر نقاب امیدواری به کسب محبوبیت و پذیرفتهشدن از جانب دیگران پنهان کنیم. برای بسیاری از ما، رسانههای اجتماعی همچون چوب جادوی سحرآمیزی است که چندین بار در روز ما را طعمه اعتیاد خود کرده و به بررسی پیامهای چت گروهی و گروههای مورد علاقهمان وادار میکند. رسانههای اجتماعی، شبیه به یک معشوق مرموز و دلربایی است که افسار ما را در دست گرفته و تنها برای مدت زمان کوتاه چند دقیقهای به ما رحم میکند و دوباره سر و کلهاش پیدا میشود.
استاد مراقبه میپرسد: «صدای شکسته شدن یک قلب را چطور توصیف میکنی؟» این صدا، صدای قلب توست، تنها و بیرمق. هر قطعه کوچک از این کشتی شکسته به سوی ساحل قارههای دور امیدواری میروند.
هر بذری که آبیاری شود، رشد میکند. میتوانیم تمام ارتباطات واقعی را که داریم، مجددا به خودمان یادآوری کنیم. حتی منزویترین افراد با ارتباط گرفتن با هوا، زمین، رودها، دیگر گونههای جاندار و هر ارتباط کوچک و دوری که وجود دارد، میتوانند زندگی در این جهان را برای خود خوشآیندتر کنند. شاید افزایش آگاهی نسبت به نحوه آبیاری بذرهای تنهایی و تعلق، بتواند سبب شود در انتخابهایمان توجه بیشتری کرده و به شادیها و موفقیتهای عمیقتر دست پیدا کنیم.
باید قبول کنیم که همه ما، بار سنگین و مشترک انسان بودن را بر دوش میکشیم و به عنوان یک انسان میبایست نسبت به خویش، مشفق و مهربان باشیم. از اینجاست که خرد و دانایی شروع میشود. باید آگاه بود و پذیرفت که حتی در نزدیکترین رابطهها نیز، تنهایی وجود دارد.
در همین راستا مطالعه مقاله «مضرات احساس تنهایی بر سلامتی: آیا تنهایی کُشنده است؟» را از دست ندهید.
در انتها دعوت میکنیم ویدئوی «نگران نباشید، فقط شما نیستید که احساس تنهایی میکنید!» که از سری کنفرانسهای TED است را در لینک مایندوِی تماشا کنید
منبع: مایندوِی، سایکالیجی تودی