ویرگول
ورودثبت نام
سید محمدعلی میری
سید محمدعلی میری
خواندن ۲ دقیقه·۸ ماه پیش

انسان های اولیه: داستان اولین فرش تاریخ(2)

قسمت قبلی:

https://virgool.io/@miri.py/%D9%BE%D8%B3%D8%AA-%D9%BE%D9%86%D8%AC%D8%A7%D9%87%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D9%88%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%88%D9%84%DB%8C%D9%86-%D9%81%D8%B1%D8%B4-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE1-gsmdynvx5vvh
کاورِ این نوشته
کاورِ این نوشته

خب داشتید به شکار گوسفند می رفتید ولی هر چه می گردید حتی یک گوسفند هم پیدا نمی شود!

چگونه چنین چیزی ممکن است؟

به خانه بر می گردید و مادر را صدا می زنید:«مامااااااااااااان، مامااااااان» و متوجه می شوید کلا در خانه کسی نیست. چون اگر کسی بود، یک حرفی، چیزی، بس بود.

آهان امروز روز پیشکش باران است.

قضیه به آنجایی بر می گردد که همان پدربزرگ معروفتان که از قضا رئیس قبیله ای هم بوده در حال گشت و گذار در دنیای وحشی بوده است که به سرزمینی پر از شن می رسد، اول فکر می کند که ساحلی بزرگ است ولی هر چه می رود به دریا نمی رسد.

می رود و می رود تا از فرط تشنگی و گرما به حال مرگ می افتد و در همان جا از حال می رود. خواب می بیند که در حال کشتن گوسفندی است و باران خون گوسفند را می شوید و می برد. از خواب بیدار می شود و می بیند که دارد باران می بارد. در نهایت هم به خانه می رسد و همانجا دستور می دهد که گوسفندی را برای پیشکش به خدای باران سر ببرند و گوشتش را هم خودشان بخورند.(نوش جان!)

سر همین قضیه سالی یکبار مقدار زیادی از گوسفندان قربانی می شوند تا همه مردم قبیله گوشت بخورند و آن روز را جشن می گیرند.

پس به همین خاطر هیچ خبری نیست و در کل مرز های قبیله هِــــــچ گوسفندی پیدا نمی شود.

با خود فکر می کنید که باید چه کار کنم؟ چاره ای نیست جز اینکه به مرز های بین القبیله ای بروید ولــــــــــی

نقشه قبیله یک چیزی است مثل این!


در حالی که نقشه های بقیه قبیله های نوپا یک چیزی است مثل این!

پس مقایسه اش هم این شکلی می شود!

https://www.thetruesize.com/ سایت
https://www.thetruesize.com/ سایت

پس به تنها راه حل ممکن فکر می کنید

گوسفند خندان گوسفندی است که بسیار کمیاب است و تنها در مرز های قبیله شما یافت می شود!

بارانمرز‌های قبیلهخانهگوسفند خندانمهاجرت به سوئیس
ای نور ما ای سور ما ای دولت منصور ما..........جوشی بنه در شور ما تا می شود انگور ما
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید