mo.masjedi·۴ سال پیشبرای یک خانه قدیمیاینجا که حالا گوشه از میدان (چهارراه؟) شهدای تهران است و لابد سازمان زیباسازی بلدیه طهران باید فکری به حال آن کند روزگاری اتاق خواب یا پذیر…
mo.masjedi·۴ سال پیشبا یادت می خوابماگر تنها بودم می شد روی همان فرش و با یکی از کوسن های مبل خوابید. نمی شود. امشب می خواهم با یادت بخوابم. باید برای مهمان سنگ تمام بگذارم. ب…
mo.masjedi·۴ سال پیشجهان سریع شده استجهان سریع شده است. خیلی بیش از آنکه فکرش را می کنیم. کوچکترین چیزها در کسری از ثانیه از این سو به آن سوی جهان می رود. این دیگر اثبات نمی خو…
mo.masjedi·۴ سال پیشپنجره هاقدیمی های شهر ما به پنجره می گویند دربچه. خوب هم که نگاه کنی پنجره آمده که درها کمتر باز و بسته شود. هوایی بیاید و برود، نوری بتابد، نگاهی…
mo.masjedi·۴ سال پیشاینجا نوشتناینجا نوشتن، روی دیوار کنار گذرگاه، نهایت استیصال است. نشانه ای بر بلاک کردن یار سابق در هر چه سخت افزار و نرم افزار ارتباطی. استیصال او بم…
mo.masjedi·۴ سال پیشدوستت دارم چوناندوستت دارمچونان کودکیکه جیر جیر کفشش راباید بگذارمت روی تاقچهباید پایت نکنمباید صدایت را در نیاورمبگذارم آن گوشه باشی و من از تماشایت لذت ب…
mo.masjedi·۴ سال پیشیک ایمیل دوست داشتنی.تکنولوژی باید آن قدر پیشرفت کند که یک روز صبح ایمیلی بیاید و بگوید یک نفر، دوستت دارد. در همین پرایمری جیمیل. بعد تو بروی چشمان آن یک نفر…
mo.masjedi·۴ سال پیشدل بزرگترین تروریست جهان استنمی خواهی بیایی؟ پاییز دارد تمام می شود و همه دارند جوجه هایشان را می شمارند. چشم به راهی حواسی نمی گذارد برای آدم که بخواهد بشمارد؛ تازه ا…
mo.masjedi·۴ سال پیشنمی خواهی بیایی؟نمی خواهی بیایی؟ پاییز دارد تمام می شود و همه دارند جوجه هایشان را می شمارند. چشم به راهی حواسی نمی گذارد برای آدم که بخواهد بشمارد؛ تازه ا…
mo.masjedi·۴ سال پیشداستان ریشنباید بگذاری بلند شوند. روی صورتت را بگیرند. باید هر روز صبح، حتی قبل از نماز و شاید قبل از اینکه بدنت را خوب بکشی؛ بدوی تا دستشویی و ژیلت…