مطالعات هاثورن، یکی از مهمترین تحقیقات در حوزه رفتار سازمانی و روانشناسی صنعتی است که تأثیر عمیقی بر نظریههای مدیریت و سازمان داشته است. این پژوهشها در دهههای 1920 و 1930 در کارخانههای شرکت وسترن الکتریک واقع در منطقه هاثورن شیکاگو انجام شدند و تأثیر عوامل محیطی، اجتماعی و روانشناختی بر عملکرد کارکنان را بررسی کردند. رهبری این مطالعات را التون مایو و همکارانش از مدرسه کسبوکار هاروارد بر عهده داشتند و نتایج آنها نقش بسزایی در تحول نظریههای مدیریت و رفتار سازمانی ایفا کرد. او تأثیر قابل توجهی بر توسعه نظریهها و مدلهای مدیریتی و روانشناسی سازمانی داشت و به عنوان یکی از پیشگامان درک بهتر از رفتار سازمانی شناخته میشود. مایو به عنوان یکی از بنیانگذاران روانشناسی سازمانی شناخته میشود.
هدف اصلی مطالعات هاثورن بررسی تأثیر روشنایی بر بهرهوری کارکنان بود. آنها با کم و زیاد کردن نور میخواستند میزان بهرهوری کارکنان را بسنجند، اما در کمال تعجب مشاهده کردند که بهرهوری کارکنان بالاتر هم رفته است و متوجه شدند چون میدانند که عدهای بر آنها نظارت میکنند پس بهرهوری بالاتر رفته است و ارتباطی با میزان نور ندارد؛ این موضوع به " اثر هاثورن " معروف است. اثر هاثورن به این واقعیت اشاره دارد که افراد به سادگی به دلیل تحت نظر بودن، رفتار خود را تغییر میدهند.با پیشرفت پژوهش، تمرکز بر روابط اجتماعی، نظارت و تعامل میان کارکنان گسترش یافت. این پژوهشها شامل چندین آزمایش کلیدی بود که شامل آزمایش روشنایی، آزمایش اتاق مونتاژ رله، مطالعات مصاحبه، آزمایش سیم کشی بانک میباشد.
مطالعات هاثورن نشان دادند که آگاهی کارکنان از تحت نظارت بودن تأثیر قابل توجهی در بهبود عملکرد دارد و تأکید کرد که توجه و تعامل با کارکنان نقشی کلیدی در افزایش بهرهوری دارد. همچنین روابط مثبت میان همکاران و حمایت اجتماعی از مهمترین عوامل بهبود عملکرد بودند. علاوه بر این، نظارت مثبت و توجیه رفتار کارکنان اثر بیشتری نسبت به نظارت صرف داشت و احساس تعلق، احترام و مشارکت کارکنان در تصمیمگیریها به افزایش رضایت شغلی و بهرهوری کمک شایانی کرد. یافتهها همچنین نشان دادند که گروههای کاری غیررسمی با ایجاد هنجارهای خاص خود میتوانند رفتار و عملکرد کارکنان را بهطور قابل توجهی تحت تأثیر قرار دهند و تعامل اجتماعی و روانشناختی در محیط کار اهمیتی بیش از عوامل فیزیکی دارد. مطالعات هاثورن به عنوان یک پایه علمی برای مدیریت نئوکلاسیک عمل کردند و به مدیران کمک کردند تا جنبههای انسانی و اجتماعی مدیریت را مورد توجه قرار دهند. این تحقیقات نشان دادند که موفقیت سازمانها تنها به عوامل فیزیکی و ساختاری محدود نمیشود، بلکه نیاز به توجه به روابط انسانی و انگیزههای کارکنان نیز دارد. این تغییر رویکرد در مدیریت، زمینهساز تحولاتی اساسی در نظریههای مدیریتی و روشهای عملیاتی سازمانها شد.
مطالعات هاثورن ارتباط نزدیکی با مباحث روانشناسی، بهویژه روانشناسی اجتماعی و روانشناسی صنعتی-سازمانی دارد. این مطالعات نشان دادند که روابط میان کارکنان و تعاملات اجتماعی در محیط کار تأثیر زیادی بر عملکرد و رفتار آنها دارد، امری که به بررسی رفتار گروهی و تأثیر هنجارهای اجتماعی مرتبط است. اثر هاثورن بیانگر آن بود که توجه و نظارت مثبت میتواند انگیزه کارکنان را افزایش دهد و احساس تعلق و ارزشمندی در آنها ایجاد کند؛ همچنین آگاهی کارکنان از شرایط محیطی و نظارت بر آنها، که به تغییر رفتار منجر میشود، به مباحث روانشناسی شناختی و ادراک ارتباط دارد. یافتههای این مطالعات بر اهمیت عوامل روانشناختی و اجتماعی در محیط کار تأکید کردند و نشان دادند که توجه به این جنبهها میتواند بهرهوری و رضایت کارکنان را بهبود بخشد.
مطالعات هاثورن تأثیر قابل توجهی بر مدیریت و سازمانها داشتند و باعث تحول در نظریات مدیریت شدند. این پژوهشها نشان دادند که رویکرد مدیریت باید از تأکید صرف بر عوامل فیزیکی به تمرکز بر جنبههای انسانی و اجتماعی تغییر یابد. یافتهها بر اهمیت ایجاد محیط کاری مطلوب با تمرکز بر روابط اجتماعی و روانشناختی تأکید کردند و نشان دادند که این عوامل میتوانند بهرهوری را بهبود دهد. همچنین، این مطالعات مبنای بسیاری از تحقیقات رفتار سازمانی و مدیریت منابع انسانی قرار گرفتند و به مدیران آموختند که توجه به انسان به عنوان موجودی اجتماعی در محیط کار میتواند تأثیری عمیق بر موفقیت سازمانی داشته باشد.