بارها دیدهایم که برخی افراد با وجود هوش سرشار و تلاش بسیار موفق نشدهاند به نتیجه دلخواهشان برسند. اما چرا؟ دلیل منطقی هم برای این کار وجود دارد؟
در اینجا سعی کردهام مقالهای از Melissa Chu با نام 7 Reasons Why Smart, Hardworking People Don’t Become Successful را برایتان ترجمه کنم. تمام سعیم بر این بوده تا متنی روان و دقیق برای شما عزیزان آماده کنم.
برای مدت طولانی باور داشتم اگر آدمهای باهوشی که سخت کار کنند و در یک محیط مناسب پرورش یابند سرانجام موفق خواهند شد.
من به افراد خاصی نگاه میکردم و با خود میگفتم:« وای، این فرد کارهای بزرگی انجام خواهد داد».
اما من بزرگتر شدم و فهمیدم لزوما اینطور نیست. تعداد کمی از افراد باهوشی که میشناختم و اخلاق کاری قوی داشتند، به کارهای قابل توجه روی آوردند، درحالی که بسیاری دیگر هم کارهای خوبی انجام میدهند. متاسفانه، برخی از آنها باهم حرکت میکنند و مثل هم عمل میکنند و در مورد آنچه انجام میدهند مطمئن نیستند.
بعدها فهمیدم وقتی پای موفقیت به میان میآید فاکتورهای زیادی وجود دارند، خواه به معنای داشتن یک حرفه مناسب باشد و خواه به معنای داشتن روابط خوب و سالم. بله، باهوشها بخشی از این داستان هستند، همچنین داشتن اصول اخلاق کاری. اما فاکتورهای بیشتری در این بازی دخیلاند.
اینجا هفت دلیل آمده است که چرا ممکن است شما موفق نشوید، حتی اگر باهوش و سختکوش باشید:
ارتباط برقرار کردن با افرادی که خیلی وقت است آنها را میشناسید کار آسانی است. شما گذشته یکدیگر را میدانید و به جوکهای هم میخندید. مشکل دوستان قدیمی این است که ایدههای شما بارها و بارها بینتان میچرخد و شما با چشمانداز خارج از محدوده دوستیتان آشنا نمیشوید.
در آغاز، برقراری ارتباط با آدمهای جدید میتواند کار دشواری باشد، اما شروع کوچک به شما کمک خواهد کرد. در ابتدا بر روی چیزهای کوچک هدفگذاری کنید، مثل معرفی خودتان به یک نفر در هفته.
"شما باید برای رویاهایتان بجنگید. شما باید فداکاری کنید و برای آنها سخت کار کنید." -لیونل مسی
بودن در شرایط ثابت به مدت طولانی، پذیرش چیزهای جدید را سخت میکند. خبر خوب این است که تغییر به شما شانسی برای فرصتها و نوآوری ارائه میکند.
به جای مقاومت در مقابل تغییر، ببینید چگونه میتوانید بهترین تغییر را ایجاد کنید. شاید بتوانید نیازهای شغلی در حال رشد را تأمین کنید یا چشمانداز دیگری را ببینید.
از مفاهیم جدید استقبال کنید و درباره دنیای اطراف خود کنجکاو باشید.
افراد باهوش اغلب راه کمخطر را انتخاب میکنند. آنها احتمالا راه همسن و سالهای خود را دنبال میکنند یا شغلی را انتخاب میکنند چون مورد تایید همسن وسالهایشان است.
بااینکه این کار تا حدودی امنیت شما را تضمین میکند اما میتواند پیش وپا افتاده باشد. من اغلب از افراد باهوش میشنوم که آنها شغلهای خود را نامناسب میدانند و آنها میخواهند کار دیگری انجام دهند اما میترسند.
اگر دارید به این فکر میکنید که به محدوده ناآشنای دیگری وارد شوید، این را در نظر بگیرید که اگر شما تصمیم نگیرید چیزی را دنبال کنید دههها بعد زنگی شما به چه شکلی خواهد بود. شما از آن شکایت خواهید کرد یا خوشحال خواهید بود؟
افرادی که در مدرسه به سختی تلاش کردهاند، در مقامهای بالا بودهاند و گفته میشد که چقدر پتانسیل زیادی از خود نشان میدهند. اینها درابتدا خوب به نظر میرسند اما برخی اثرات جانبی منفی هم دارند.
من شنیدهام که افراد خود را شایسته بعضی چیزها میدانند، به خاطر هوششان یا مدرسهای که به آن رفتهاند. آنها انتظار دارند به خاطر اعتبارشان موفقیتها به صورت خودکار به سمت آنها بیایند. با وجود اینها متاسفانه زندگی اینگونه پیش نمیرود.
در دنیای واقعی شما براساس کاری که میکنید نتیجه میگیرید. شما براساس ترکیبی از کار سخت، تفکر استراتژیک و مقداری شانس نتیجه میگیرید. شما میتوان فاکتور آخر را با کار کردن روی دو مورد اول افزایش دهید.
یک چیز که من از افراد موفق بسیار میشنوم این است که آنها از هدر دادن زمان متنفرند. افراد باهوش درباره ارزش زمان خود آگاهاند. تلاش و صرف زمان روی یک چیز به این معناست که به صورت بالقوه از صرف زمان روی چیز دیگر دست میکشید.
اگرچه این یک ویژگی فوقالعاده است، اما به معنای تعقیب چیز بزرگتر بعدی نیست. شروع کار درهر زمینهای و تلاش در آن، کار سختی است و عبور از موانع اولیه مستلزم صبر است.
تمرکز روی یک هدف در طولانی مدت نسبت به دنبال چیزی رفتن، خسته شدن، و سپس دنبال چیز جدید رفتن بازده و نتایج بهتری دارد.
سخت کار کردن و باهوش بودن میتواند درهای ناشناخته جدیدی را به روی شما باز کند. متاسفانه، داشتن گزینههای زیاد میتواند به اندازه داشتن گزینههای کم شما را محدود کند.
زیاد بودن گزینهها انتخاب این را که چه بکنید سخت میکند. درنتیجه پریدن از این شاخه به آن شاخه و «دیدن اینکه چه چیزی مناسب شماست» وسوسهبرانگیز است. من فردی را میشناسم که یکی پس از دیگری در برنامههای متعدد تحصیلات تکمیلی شرکت کرده است. بعد از 10 سال هنوز نمیتواند بفهمد چه کار باید بکند.
به جای اینکه به موضوعات زیادی سرک بکشید، ابتدا پیشنهاد می کنم این موارد را امتحان کنید. قبل از تصمیم گیری بزرگ با افراد دیگر صحبت کنید و تحقیقاتی انجام دهید تا بدانید که آیا گزینه ای متناسب با شخصیت و سبک زندگی شما است یا خیر.
باکمال تعجب، افراد باهوش میتوانند تواناییهای خود را دست کم بگیرند. آنها بدترین منتقدان خود هستند و این باعث میشود آنها باور کنند که نمیتوانند به اندازه تواناییهای خود موفق شوند.
هنگامی که نوبت کار افراد باهوش میرسد استاندارهای بالایی دارند. هنگامی که آنها روی یک پروژه کار میکنند، تمایل به بررسی دقیق و حدس زدن محصول نهایی دارند.
درنگاه اول خوب به نظر میرسد، اما اغلب بیش از اینکه کمک کننده باشد، ناتوان کننده است. کمالگرایی میتواند مانع حرکت رو به جلو افراد در اهدافشان شود و یا حتی مانع شروع یک کار در مرحله اول شود.
"باور کردن خودتان کار سختی است زیرا ایده خود، ساختاری مصنوعی است. درواقع شما بخشی از یکتایی باشکوه جهان هستید. همه چیز زیبا در جهان در درون شماست." - برتراند راسل
بنابراین به جای اینکه ترس «اگر...چه؟» یا «من به اندازه کافی خوب نیستم» شما را از چیزهای جدید بازدارد، به این فکر کنید که زندگیتان را سالها بعد چگونه میخواهید. ضربانهای شروع شده منتظر رخ دادن چیز جدیدی درهر زمانی است.
امروز برای رسیدن به موفقیت چه کار خواهید کرد؟ چه چیزهایی شما را عقب نگه داشتهاند؟