من تنها شاعری هستم، که بیمزد و منت واژهها را به عشق آبستن کردم.
دشوار بود وقتی که اسلحهام را کنار گذاشتم و نوشتن را به کُشتن ترجیح دادم.
آن دم که غروب خورشید را پشتِ پوستِ نازکِ دستانم، احساس کردم توصیف آن سخت بود چطور ممکن بود که قطرات باران را بشمارم.
آنچه را که نوشتم و خواندم به سُخره گرفتن ولی … ولی تو خندیدی خندهی شیرینی که، خستگی تنم را به آبهای شور اقیانوس سپرد
#مصطفی_ارشد