افرادی که فرایند «تکامل» را علیرغم همه شواهد علمی رد میکنند، معتقدند که توضیح این فرآیند بدون پذیرش وجود یک «طراح اصلی و کسی که همه چیز را رهبری کرده» ممکن نیست. اما مطالعات بیولوژیکی نشان میدهد که اگر طرحی نیز در ابتدا وجود داشته، این طرح آنقدرها هم عالی نبوده است.
تکامل بیولوژیکی یک واقعیت است، حتی اگر انکارکنندگان مخالف آن باشند. این تئوری شواهد علمی پشتیبان بسیار زیادی دارد.
بطور مثال در حالی که جیمز آشر، اسقف اعظم ایرلند (که اقدام به گاهشماریِ وقایعِ کتاب مقدس کرده) با اتکا به بیان کتاب مقدس زمان آغاز آفرینش را سال ۴۰۰۴ قبل از میلاد اعلام کرده است، شواهد زمینشناسی نشان میدهد که سن زمین حدود ۴/۵ میلیارد سال است. وجود فسیلهایی از حیوانات قدیمی که تخمین زده میشود مربوط به میلیونها سال پیش باشند نیز این یافتههای زمین شناسی را تایید میکند.
البته برخی تعلیمات دینی سعی داشتند برای وجود این فسیلها نیز یک توضیح ماورائی پیدا کنند؛ از جمله اینکه خدا فسیلها را برای آزمایش ایمان ما آفریده است؛ یا اینکه دایناسورها به دلیل جا نگرفتن در کشتی نوح منقرض شدند وگرنه آنها نیز قبل از طوفان سهمگین عصر نوح، در کنار انسانها زندگی میکردند!
اگرچه تاکنون هرگز فسیل انسان و دایناسور در یک لایه مشترک از زمین شناسی یافت نشده تا این استدلال را ثابت کند، اما این امر نیز نتوانسته افراد سرکش در برابر نظریه «تکامل» را متقاعد کند و همچنان در آثار مذهبی، تصاویر زیادی از انسانهای بدوی که با دایناسورها همزیستی داشتند دیده میشود.
یک مکتب فکری نیز وجود دارد که معتقد است میتوان وجود خدا را در کنار فرایند «تکامل» توضیح داد زیرا همین تکامل نیز باید بر اساس «طرحی از قبل تثبیتشده» و یک «طراحی هوشمندانه» انجام شود. در واقع آنها سعی دارند ایده وجود خدا را به نوعی وارد این نظریه کنند و در کنار شواهد تکامل بیولوژیکی توضیح دهند.
به این ترتیب حامیان «طراحی هوشمند» میپذیرند که موجودات زنده تکامل مییابند، اما معتقدند که این تکامل نیازمند کارگردان است و نمیتواند به طور تصادفی اتفاق بیفتد.
یکی از زیباترین بخشهای نظریه تکامل داروین-والاس این است که تکامل بیولوژیکی را برحسب تغییراتی که از طریق شانس و انتخاب و بر اساس شرایط طبیعت روی میدهد، توضیح میدهد. این فرآیند، نیازی به یک موجود بالادست و کنترل کنندۀ فرآیند یا نقشۀ راه ندارد.
به عبارت دیگر، تحولاتی که طی میلیاردها سال در کره زمین روی داده، باعث شده که نوع «انسان» بوجود بیاید، و اگر شرایطی دیگر حاکم بود، احتمال داشت که انسان نیز وجود نداشته باشد.
یکی از استدلالهای حامیان «طراحی هوشمند» برای توضیح دیدگاهشان، تاکید بر مبحث «پیچیدگی کاهشناپذیر» است.
آنها به ساختارهای بیولوژیکی بسیار پیچیدهای مانند چشم انسان اشاره میکنند و میگویند که چنین ساختاری نیازمند حضور عناصر زیادی است و نمیتواند بر اثر تصادف و انباشت تغییرات کوچک شکل گرفته باشد.
اما این استدلال نیز بهراحتی قابل رد است زیرا آنچه در تکامل اتفاق میافتد، این است که برخی از عناصر عملکردهای جدیدی پیدا میکنند. مثلا در خانواده بزرگ پروتئینها، بسیاری نیز عملکردهای متعدد و نامرتبط دارند. در مثال چشم نیز، امروزه حیواناتی وجود دارند که هنوز ساختار چشمی دارند که بیشتر شبیه به ساختار چشمی اجداد ماست.
بهترین استدلال علیه «طراحی هوشمند» تمام شواهدی است که نشان میدهد حتی اگر یک طراح بزرگ وجود داشته باشد نیز به نظر میرسد که «آنقدرها هم باهوش نبوده است».
مطالعات بیولوژیکی بوضوح نشان داده که یا همه چیز بطور تصادفی اتفاق افتاده یا اینکه شخصی که همه اینها را اداره میکند، کارش را به درستی انجام نداده است.
تکامل بیولوژیکی مانند تلاش برای بازسازی خانهای است که از قبل ساخته شده است. شما نمیتوانید خانه ساخته شده را خراب کنید و از نو بسازید؛ اما میتوانید برخی جاهای آن را دستکاری کنید، یک در را بزرگ کنید یا یک اتاق دیگر اضافه کنید.
این اصلاحات تدریجی درنهایت با یکدیگر همپوشانی خواهند داشت؛ مانند کلیساهایی که طی چندین قرن ساخته شدند و در آن سبکهای مختلف معماری در کنار هم وجود دارند.
در جهان همچنین در بدن موجودات نیز چیزهایی وجود دارند که در یک دوره زمانی مفید بودند اما باید بهتدریج خود را با تغییرات تطبیق میدادند؛ در غیر این صورت یا به زحمتی برای بدن تبدیل میشوند، یا بهتدریج از بین میروند و در برخی موارد نیز باعث انقراض یک گونه میشوند.
بطور مثال، بیماریهایی مانند کمردرد، فتق دیسک و هموروئید به این دلیل وجود دارد که ما برای میلیونها سال چهارپا بودیم و بسیاری از بخشهای بدن هنوز هم خود را با راه رفتن انسان روی دو پا تطبیق ندادهاند.
مثال دیگر اینکه، کودکان زیادی در اثر خفگی جان خود را از دست میدهند، زیرا مجرای گوارش آنها با مجرای تنفسیشان فضای مشترک دارد آنهم در حالی که جدا کردن این دو فضا آسان بوده است.
قرار گرفتن خروجی معقد در کنار دستگاه تناسلی نیز گاه باعث ایجاد عفونتهای جدی در بدن میشود.
و فقط در آناتومی نیست که میتوان چنین ایراداتی در طراحی بدن یافت؛ در بدن انسان گاه اختلالات بیوشیمیایی زیادی وجود دارد که اکنون به لطف مهندسی ژنتیک میتوان آنها را برطرف کرد.
به این ترتیب اگر قرار است به یک «سازنده برتر» اعتقاد داشته باشیم، دستکم این را قبول کنیم که چنین سازندهای باید «صلاحیت» چنین کاری را نیز داشته باشند.
بهترین شواهد برای «تکامل» را میتوان در ساختار «دیانای» یافت. همه موجودات زنده دارای یک کد ژنتیکی یکسان هستند و همین موضوع نیز امکان موفقیت در علم مهندسی ژنتیک را فراهم کرده است؛ زیرا ژن یک ارگانیسم میتواند در ارگانیسم دیگر کار کند و به لطف این واقعیت، ما میتوانیم انسولین انسانی را در باکتریها تولید کنیم.
حال سوال این است که اگر یک موجود برتر، موجودات زنده را از «هیچ» خلق کرده، آیا منطقیتر نبود که به هر کدام از این موجودات یک کد ژنتیکی متفاوت میداد؟ زیرا همانطور که کتاب مقدس میگوید، این کار میتوانست مانع از انتقال ژن بین گونهها شود و نشان میداد که همه موجودات بطور مستقل خلق شدند.
منبع: یورونیوز
منبع صدا: کانال یوتیوب آوای فلسفه
یک ویرگولی معاون رئیس جمهوری شد
ختنه هم جزو خطوط قرمز است! #خت-نه
علم و شبهعلم؛ چرا اینها از علم سر در نمیآورند؟
آیا اعراب پیش از اسلام در جاهلیت به سر میبردند؟
منطقشان خیلی قوی بود و برای همین بلاکم کردند!!!
رنسانس در ایران بالاتر و بهتر از رنسانس اروپا
از میان کامنتهام (۱): حرامزاده یعنی چه؟!