علی‌آقا
علی‌آقا
خواندن ۵ دقیقه·۱ سال پیش

تیغ اوکام؛ اضافی‌ها را ببرید

تیغ اوکام یک اصل فلسفی و منطقی است که می‌گوید هرگاه دو توضیح مختلف برای یک پدیده وجود داشته باشد، توضیح ساده‌تر احتمال صحیح بودن بیش‌تری دارد. این اصل به نام ویلیام اوکام، یک منطق‌دان و فیلسوف انگلیسی در قرن چهاردهم میلادی، نامگذاری شده است.
ساده‌ترین و سرراست‌ترین توضیح، معمولا بهترین توضیح برای پدیده‌ها است.
ساده‌ترین و سرراست‌ترین توضیح، معمولا بهترین توضیح برای پدیده‌ها است.

درباره اوکام

«ویلیام اوکام» فیلسوف و منطق‌دان انگلیسی است. او در سال ۱۲۸۷ میلادی متولد شد و در سال ۱۳۴۷ بر اثر بیماری طاعون درگذشت. او مهم‌ترین فیلسوف مدرس بعد از توماس آکویناس بود. مورخان او را مبشر دکارت و کانت معرفی کرده‌اند و معتقدند بیشتر تلاش او صرف خالص‌سازیِ فلسفه‌ی ارسطو از آگوستین قدیس و فلسفه‌ی اسلامی شده بود.

اوکام معتقد بود علم، مشاهده و تجربه است؛ نه تخیل. او تلاش کرد الهیات را از فلسفه و علم را از انحصار کلیسا خارج کند. مهم‌ترین تأثیر او در فرهنگ روشنگری مربوط به اصل ایجاز در توصیف و الگوسازی است که به تیغ اوکام شهرت دارد.

اصل تیغ اوکام

«تیغ اوکام» بیان می‌کند که بین دو نظریه با شرایط یکسان، نظریه‌ای که دارای پیش‌فرض‌های بیشتر و پیچیده‌تر است احتمال خطای بیشتری دارد پس آن نظریه که کمترین فرضیه‌ها در آن به کار رفته و ساده‌تر است را باید به‌عنوان نظریه‌ی صحیح انتخاب کرد. واژه‌ی تیغ به تراشیدن پیش‌فرض‌های اضافی اشاره دارد. در واقع تیغ اوکام یک اصل حل مسئله است که بیان می‌کند اگر برای پدیده‌ای به توضیحی نیاز داریم باید «کم‌ترین فرض‌ها» را به کار ببریم و بدون ضرورت وجود چیزی را مسلم فرض نکنیم. تیغ اوکام خود متشکل از دو اصل زیر است:

۱- اصل تکثیر: تکثیر نباید بدون ضرورت انجام پذیرد.
۲- اصل تقلیل: وقتی با «کمتر» ممکن است، «بیشتر» بیهوده است.

بنابراین تیغ اوکام، طرفدار سادگی به هر قیمتی نیست بلکه معیاری برای داوری درباره‌ی نظریاتی است که قبلا صحتشان به اثبات رسیده است و به‌طور مساوی به‌وسیله‌ی گواه‌های تجربی تأکید می‌شوند.

اوکام بسیاری از مفاهیمی را که فیلسوفان مسیحی به‌عنوان بدیهیات پذیرفته بودند رد کرد و ساخته‌ی ذهن پنداشت. او اعلام کرد که نباید بدون ضرورت به کثرت مفاهیم و یا موجودات افزود و آنچه با تعداد قلیلی مفهوم قابل‌درک و توصیف است، نباید بدون دلیل با استفاده از فرضیاتِ بیش‌تر توصیف کرد. او اعتقاد داشت نباید با استفاده از مفاهیم خیالی به دنبال اثبات چیزی که نمی‌توان وجود عینی آن را اثبات کرد رفت. بر اساس نظر او تجربه‌ی مستقیم موجودات است که وجود آن‌ها را ثابت می‌کند.

تاریخچه

ویلیام اوکام
ویلیام اوکام

اصطلاح تیغ اوکام از خود اوکام نیست بلکه اولین بار پس از مرگ او در آثار ویلیام همیلتون به کار رفت. این اصل در تاریخ فلسفه، ما را به جان دنس اسکتوس، ابن میمون و حتی ارسطو می‌رساند. در آثار بطلمیوس هم این اصل دیده می‌شود اما شهرت آن به نام ویلیام اوکام به سبب کاربرد این اصل در آرای این فیلسوف قرون‌وسطایی بود. این رویکرد در دوران جدید هم در نظریاتی مانند نظریات منطقی راسل ادامه یافت.

کاربردهای تیغ اوکام

سیستم‌های ساده نقطه شکست کمتری دارند.

تیغ اوکام در علم، مانند یک داور به دانشمندان در بررسی نظریه‌های علمی کمک می‌کند. برای مثال در علم فیزیک اگرچه نظریه «زمین مرکزی» دارای قدرت پیش‌بینی یکسانی با نظریه «خورشید مرکزی» بود، اما دارای فرضیات بیشتری بود، به همین دلیل کنار گذاشته شد. در واقع بدون پذیرفتن تیغ اوکام، مرکز در نظر گرفتن زمین هم به اندازه‌ی مرکزی بودن خورشید، پدیده‌های نجومی را تبیین می‌کند و هر دو نظریه به یک میزان «درست» هستند، اما سادگی نظریه‌ی خورشید مرکزی به مراتب بیش‌تر از رقیب خود است و در نتیجه تیغ اوکام این نظریه را ترجیح می‌دهد.

در ریاضیات و آمار، استدلال‌های زیادی به نفع اصل تیغ اوکام وجود دارد. یکی از ساده‌ترین آن‌ها این است که هر فرضیه‌ی اضافی احتمال خطایی به نظریه اضافه می‌کند. اگر فرضیه‌ای کمکی به افزایش دقت نظریه نکرد فقط احتمال اشتباه بودن آن را بالا می‌برد. در حوزه‌ی معناشناسی و زبان نیز ویتگنشتاین نشان داد که علائم اضافه بی‌معنا هستند، چون همواره با مجموعه‌ی کوچک‌تری می‌توان همان معنا را رساند؛ به‌عبارت‌دیگر افزودن پیچیدگی به نظریه بدون کمک به قدرت توضیحی (explanatory power) آن کاری بیهوده است.

تیغ اوکام موجب می‌شود دانشمندان از وارد کردن عناصر ماورائی به نظریات علمی خودداری کنند. به‌طور مثال اگر پرسشی در رابطه با شکل‌گیری موجودات زنده در نظریه‌ی فرگشت (تکامل) ایجاد شود، دانشمندان، تلاش می‌کنند با استفاده از عوامل طبیعی و تکاملی مسئله را بررسی کنند. افزودن دستِ هدایت‌کننده (guidance hand) به فرآیند تکامل، مشکلی از آن حل نمی‌کند و تنها به پیچیدگی آن می‌افزاید، چرا که چگونگی نحوه‌ی اثر آن، زمان و جزئیات آن به‌صورت مسئله اضافه می‌شود علاوه بر این، برای توضیح این‌که «خود این دست هدایت‌کننده چیست و از کجا آمده است؟» مجبور به توضیحات بیشتری می‌شویم که نظریه را پیچیده‌تر می‌کند. باید توجه داشت که علم در موضع انکار چنین چیزی نیست (حداقل از این دیدگاه) بلکه صرفا به دلایل پیش‌گفته، فعلا آن را تیغ زده و کنار می‌گذارد.

اصل تیغ اوکام یادآور خوبی برای اصلاح اصول پیچیده، ایدئولوژی‌ها، سیستم‌ها، و فرضیات خارج از منطق است تا بتواند زندگی ما را اداره کند.

منبع: http://sanad.um.ac.ir


سایر مطالب:

آمریکا در آشپزخانه به جنگ شوروی رفت!

یکی از معتبرترین منابع تاریخ معاصر ایران

میرزا حسن رشدیه و کربلایی کاظم ساروقی

علم و شبه‌علم؛ چرا اینها از علم سر در نمی‌آورند؟

نگاهی به داستان «قرعه‌کشی» اثر شرلی جکسون

⚖ قانون ⚖ نه رعایت شد و نه لغو گردید!

اشتباهات بزرگی که امیرکبیر مرتکب شد

کمی هم از «تئوری نمایندگی» بدانیم

حجاب در عصر پیامبر چگونه بود؟

لذت شنیدن موسیقی باکیفیت

منطقفلسفهاستدلالدانشعلم
بیشتر مطالب این صفحه بازنشرند چون به نظرم ارزشش را دارند. علی حسین‌زاده هستم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید