صنعتگر متدین و سرمایهداری که چندی پیش از انقلاب ۱۳۵۷ یک تلویزیون مداربسته از بریتانیا با خود به تهران آورده و آن را برای حفاظت از آیتالله خمینی رهبر انقلاب به محل اقامت او در مدرسه رفاه برده بود، شاید باور نداشت که در اولین تابستان پس از انقلاب حکم مصادره اموالش را از رادیو بشنود.
محمدتقی برخوردار معروف به حاجی برخوردار که به پدر صنایع خانگی ایران هم ملقب است پس از مصادره اموالش خوش خیالانه میگفت تولیدکنندهای که مالیاتش را پرداخته، نباید مشمول مصادره شود اما تلاشهای دولت موقت مهدی بازرگان هم ظاهرا فقط در حد وعده باز پس دادن اموال آقای برخوردار باقی ماند.
نگاهی به کارنامه آقای برخوردار در تاسیس کارخانجات صنعتی در ایران نشاندهنده نقش او در تجهیز خانههای ایرانی به وسایل روزآمد آن دوران و تغذیه رفاهی بخشی از شهروندان ایران است که با بالا رفتن قیمت نفت و سیاستهای مدرنسازی ایران در عصر محمدرضا پهلوی، آرام آرام معنای رفاه و طعم آن را میچشیدند و همزمان با مردمان دیگر جوامع توسعه یافته، به لوازم طبقه شهرنشین مجهز میشدند.
وضعیت خانوادگی و شغلی آقای برخوردار نشاندهنده حضور طبقهای از تجار متدین ایرانی است که نسل اندر نسل، بازاری و تاجر بودهاند اما بخت آن را نیافتند که در حکومت نوپای پس از انقلاب، در جوی از بیاعتمادی و سوءتفاهم مسیر توسعه صنعتی ایران را ادامه دهند یا دست کم اموال و داراییهایشان را حفظ کنند.
فقط مرور تعداد کارخانهها و شرکتهایی که محمدتقی برخوردار در ایران تاسیس کرده بود، نشان میدهد که اگر آهنگ توسعه آن حفظ میشد یا حداقل دست حکومت و دولت از آنها کوتاه بود، شاید ایران امروز به لحاظ میزان و کیفیت تولیدات صنعتی وضعیت متفاوتی داشت.
به دنبال ملی شدن شرکتها و کارخانجات صنعتی ایران از جمله اموال آقای برخوردار که بعدها در اختیار بنیاد مستضعفان قرار گرفت، او پیش از یک سالگی انقلاب، از ایران خارج شد و این هجرت تا سال ۱۳۷۰ ادامه داشت که به سودای بازپسگیری اموالش به ایران بازگشته بود.
درهم کوبیده شدن شیرازه کارخانجات صنعتی ایران با مصادره و سپس ناامنی حاصل از آن برای سرمایهگذاران و کارآفرینان، نه فقط سرمایههای مادی و انسانی موجود را به رکود کشاند که بخش وسیعی از آنها را وادار یا دست کم تشویق به مهاجرت و خروج از ایران کرد.
تقریبا همه هم نسلان کارآفرین آقای برخوردار در جریان مصادره اموالشان رخت خود را از ورطه هولناکی که ایران در آن قرار گرفته بود بیرون کشیدند اما آقای برخوردار به ایران بازگشت و در خانه خود درگذشت.
عباس میلانی در کتاب "نام آوران ایران" از محمدتقی برخوردار به عنوان یکی از صد شخصیت تاثیرگذار در زندگی ایرانیان نام برده است.
حاج محمدتقی برخوردار در خانوادهای تجارت پیشه در یزد به دنیا آمد. بنا به روایتی خانواده او تا قرن نوزدهم میلادی زرتشتی بودند و سپس به اسلام گرویدند. خانواده او، خانوادهای بسیار مذهبی بودند و پدرش از تاجران بزرگ و متدین معروف شهر بود. از دوران جوانی در تجارت خانه پدر در یزد کار میکرد تا ۱۸ سالگی که جهت ادامه تحصیل به تهران آمد. او تمایل چندانی به تحصیل در دانشگاه نداشت و به کارهای دولتی نیز وارد نشد. در تهران حجرهای در سرای امید روبروی مسجد شاه خرید و به تجارت پرداخت. او در ۳۳ سالگی ازدواج کرد. همسر او قبلا ازدواج کرده بود و از ازدواج قبلی خود دارای فرزند بود. این امر با معیارهای آن روز جامعه همخوانی نداشت، اما برخوردار به این مسایل توجهی نداشت.
محمدتقی برخوردار تاجر پسته بود سپس واردکننده باتری و تلویزیون شاوبلورنس شد. اما پس از آن با تأسیس اولین کارخانه تولید باتری در ایران (قوه پارس)، و اولین کارخانه تولید تلویزیون در ایران (پارس الکتریک) و شماری دیگر از واحدهای تولیدی، از کارآفرینان موفق در دوره صنتعی شدن ایران در دهههای ۴۰ و ۵۰ خورشیدی بود.
شرکت پارس الکتریک (تولیدکننده رادیو و تلویزیون)، شرکت صنعتی پارس توشیبا (تولیدکننده انواع کالاهای لوازم خانگی مثل پنکه، آبمیوهگیری، چرخ گوشت و انواع پلوپز در شهر رشت (پارس خزر کنونی))، شرکت لامپ پارس توشیبا، شرکت فرش پارس، شرکت کالای الکتریک و شرکتهای کارتن البرز، سرامیک البرز و کاشی پارس از جمله واحدهای تولیدی او بودند. گفته میشود بیش از ۲۰ هزار نفر در واحدهای تولیدی آقای برخوردار مشغول بهکار بودند.
با قانون شورای انقلاب تمامی کارخانجات و اموال او مصادره شد. سالها بعد در دوره دولت سید محمد خاتمی بخشهایی از زمین و دارایی او برگردانده شد، اما کارخانههای او همچنان در مصادره دولت باقی ماندند. محمدتقی برخوردار در سال ۱۳۹۰ در سن ۸۷ سالگی درگذشت.
حاج محمد تقی پس از ناکامی در بازپس گیری اموالش، در برابر این سوال که اگر امروز فعالیت تجاری را شروع میکردی چطور عمل میکردی این جواب را داده بود: یک شرکت تاسیس میکردم و آن را شخصا اداره میکردم و در جهت گسترشش هیچ اقدامی نمیکردم.
پینوشت: «انقلابیون عدالتخواه» تصور میکردند که صنعت و تولید و اقتصاد عبارت است از جمعآمد «زمین، پول، ماشینآلات و کارگر» که اگر آنها را از دست «سرمایهدار زالوصفت» خارج و «دولتی» کنند، عدالت برقرار خواهد شد. اما واقعیت چیز دیگری بود: پول، ماشینافزار و نیروی کار، فقط با تدبیر و خلاقیت صنعتگران و صاحبان میهندوست سرمایه میتواند به تولید و کارآفرینی منجر شود. این همان نکته کلیدی بود که گفتمان چپ و انقلابیون چپگرا در ایران و برخی کشورهای مشابه در طول سده گذشته نادیده گرفتند و به دست خود اقتصاد کشورشان را ویران کردند.
به برکت درایتمان، در اقتصاد ایران اکنون به جای صنعتگران کارآفرینی مانند برخوردارها، ایروانیها، لاجوردیها، خیامیها و توکلیها، «سلطان»ها حکم میرانند: سلطان آهن، سلطان شکر، سلطان چای، سلطان برنج، سلطان لاستیک و دیگر سلاطینی که عموما از وابستگان قدرت نیز هستند.
یک ملت بی کشور!: ارشدترین مقامات رسمی کشورمان گمان میکنند که «خبر نداشتم» هنوز برایشان یک گزینه است! ۲ سال پیش خواندن ۴ دقیقه
ببر خالخالی، پلنگ راهراه!: یکبار در سفری کاری مهمان دوستی تاجیک بودم. سر ناهار بودیم. با ناراحتی گفت: شما به ببر میگوئید پلنگ! ۲ سال پیش خواندن ۱ دقیقه
لذت شنیدن موسیقی باکیفیت: تقریبا همه چیز در مورد کیفیت موسیقی از نگاه یک غیرحرفهای ۲ سال پیش خواندن ۸ دقیقه
مغالطه چیست؟ ۱۰ مغالطه رایج: کودکان با قدرت اندیشه انتقادی به دنیا نمیآیند و باید آن را بیاموزند. شناخت مغلطهها بخش مهمی از منطق و اندیشه انتقادیست. ۲ سال پیش خواندن ۱۲ دقیقه
تب شطرنج: در دانشگاه صنعتی آریامهر اتاق شطرنج پر رونقی داشتیم. خسرو هرندی نخستین «استاد بینالمللی» شطرنج ایران دانشجوی دانشگاه ما بود. ۲ سال پیش خواندن ۷ دقیقه
مدارا کنیم: ما در ایران از کمبود گفتگو و تعامل و تحمل رنج بردهایم و میبریم، و با چنین رفتارهایی... ۲ سال پیش خواندن ۲ دقیقه