نگین حسینی·۱ سال پیششکل گرفتن.بیش از هر زمان دیگری در زندگیام که در گذشتهای دور و نزدیک سپری شده است احساس غریبی میکنم. کلمات از جایی میان سرم وارد صفحهی سفید نمیش…
نگین حسینی·۲ سال پیششمارهی سهسه تا شماره از بالا به پایین با قرمز که تند بود، نوشته شده بود. خوندم. سه تا بیست و چند از این ماه که مونده. از قبرهای خشک نشده شمردم و شمر…
نگین حسینیدرانتشارات راکت·۳ سال پیشدرد؛باید یه تعریفی برای درد وجود داشته باشه. یه تعریف درستی که تهش کوبوندن خودت به زمین نباشه. ته ته وجودم _ قلبم، این درد داره بزرگ تر میشه.…
نگین حسینی·۳ سال پیششماره ی سه:تاریکی نیستی است. به نبودن می ماند. اشیا و وسیله ها در هستی شان نابود می شوند. غبار و سیاهی آن ها را می پوشاند. به عدم بدل می کند. دیروز و…
نگین حسینی·۳ سال پیشاز برگشتنبرگشت چه شکلی باید داشته باشد. یا بهتر است بگویم برگشتن چه شکلی باید داشته باشد. شاید به کتابی شبیه باشد. یا پاک کردن سطوح اشیا که بودن و گ…
نگین حسینی·۵ سال پیشساختمان چهار طبقهبالا که می ایم، روبه رویم ساختمانی ست چهار طبقه .طبقه چهارمش اتاقکی ست کوچک با یک پنجره.اما وقتی روبه پنجره ، بر روی صندلی می نشینم، تنها س…
نگین حسینی·۵ سال پیشبودنـ دارم به هوا فکر می کنم. به هوایٍ هر جایی که قبلا در آن بوده ام و تا کنون در یادم می باشد. حتی همین لحظه. نمی دانم چرا ولی تمام ذهنم را با…
نگین حسینی·۵ سال پیشالف. بامدادمرا تو بی سببی نیستی به راستی صلت کدام قصیده ای ای غزل؟ستاره باران جواب کدام سلامی به آفتاب از دریچه ی تاریک؟کلام از نگاه تو شکل می بنددخوش…