امروزم مثه اکثر مواقع تا 2 خوابیدم نمیدونم چرا چند روزه اینجوری شدم دلم میخاد با تختم ازدواج کنم میدونم مسخرس اما واقعا دلم میخواد
مامان بابام رفتن مسافرت فردام میخوام برم خونه دوستم و خب میدونم فردا قراره بیشتر از امروز خوش بگذره
دیشب برای اولین بار اینترنتی چیزی سفارش دادم و منتظرم برسه دستم میدونم شاید الان اینجوری باشید که خب به ما چه اما دلم میخاد اینارم بگم
اها راستی ، هم اکنون صدای منو از وسط امتحانا دارید میشنوید خلاصه بد وضعیه منم که حوصله خوندن ندارم
درس امشب اینه که عزیزای من هیچوقت صد خودتون رو برای کسی نزارید میدونم کلیشه به نظر میاد اما واقعیت همینه و منم قول دادم همیشه از واقعیتا براتون بگم بهترین شخص زندگیتونم میتونه در وضعیتی قرار بگیره که به ضررتون کار کنه ، نمیگم بدبین باشید فقط میگم توقعتون بیارید پایین از آدما تا ضربه نخورید.
تنها کسایی که میشه بعد خودتون بهشون اعتماد کنید خانوادتونه و بس میدونید وقتی توقعتون از این موجودات دو پا پایین باشه هر چیم ببینید ازشون شوکه نمیشید پس هیچوقت هیچکسو حتی تو تصوراتتون بزرگ نکنید آدمارو اندازه ای که هستن ببینید نه بیشتر نه کمتر.
اها یه چیز دیگم بگم تو این روزا که داریم از گرما آبپز میشیم آب بیشتر بخورید(حالا یکی باید به خودم بگه ها) ولی اره دیگه اب زیاد بخورید حرص دنیا ادماش رو هم نخورید ارزش ندارن
مرسی که وقت گذاشتید خوندید ، برام ارزوهای خوب کنید.
تاریکی به کام