موناکو: شکوه زندگی هنرمند
در یک دنیای موازی، صاحب این اثر میتونست روزش رو تو اتاق خواب ویلای کوزی و جمعوجورش تو موناکو شروع کنه. حدود ساعت ۱۱ صبح درحالیکه هنوز خستگیِ شب تا طلوع آفتاب کار کردن روی آخرین تابلوش از تنش درنرفته، با صدای زنگ در از خواب بپره و روبدوشامبر زرشکی رنگش رو تنش کنه و بره دم در ببینه پیرزن ناپلیِ بیملاحظهی ویلای روبرو باز اومده پیِ گربهی رگدال گرونقیمتش که باز پیداش نیست و فکرمیکنه شاید دوباره اومده باشه اونجا و قرار باشه یهکم از موی دمش قیچی بشه واسه قلمموی جدید استاد.
توکیو: طلوع درخشان درهمآمیختگی
نگارگر این اثر شاید هم میتونست امروز حوالی ۴ بعدازظهر قرار سخنرانی داشته باشه تو سالن اجتماعات مدرسه عالی علم و هنر دانشگاه توکیو واسه تعدادی استاد و پژوهشگر و دانشجو و علاقمند به هنر ایرانی تا براشون در مورد سبک تلفیقی ابداعیش از مینیاتور و اوکییوئه بگه. سبکی حاصل سه دهه کار و ممارست و مطالعه و قلمزدن در ایران و یک دهه در ژاپن که حالا طرفدارها و البته منتقدین جدی خودش رو داره!
آمستردام: ذات هنر را دریاب
استاد میتونست اونقدر تا ته همهچیز و همهجای هنرش رو رفته باشه که حالا دیگه توی هیچ چارچوبی جا نشه و دلش هوای کارهای شبهِ آوانگارد بکنه. واسه همین هم برنامهی هفتهی منتهی به پایان سال میلادیش این باشه که تیکههای نامنظم کات شدهی پاسپارتوی سیاه و قلم و رنگ سفید و نقرهای و میز و صندلی تاشوی زهوار در رفتهی وفادارش رو برداره، سوار اتوبوس بشه بره سمت پائولوس پوترسترات آمستردام و همون نزدیکیهای موزهی ونگوک یجا بساط کنه و با نگاه متمایزش به رهگذرها و بازدیدکنندههای موزه، درجا ازشون برداشت آزاد سیاهقلم مینیاتور بزنه و از موزه که اومدن بیرون، طرح رو بده دستشون!
تهران: از روزگار رفته شکایت
صاحب این اثر اما، سالهاست که نقاشی نمیکنه! بعد از قریب به سی سال نگارگری، ۳۰ سال هر روز بیشتر از روز قبل کماعتنایی و کمتوجهی و حالا بیش از ده سال دریغ از یک طراحی ساده!
مینیاتوریست این کار، بابای من، شاید اگر سالها قبل، پای یسری چیزها نمونده بود، اینجا نمونده بود، جای دیگه و جور دیگهای گذرونده بود، الان وضع براش طور دیگهای بود.