ویرگول
ورودثبت نام
‌ ‌ن‌ ‌
‌ ‌ن‌ ‌
خواندن ۲ دقیقه·۱۳ روز پیش

چشم‌انداز ۲

پر از حرف و سؤالم. ولی هر چیز نشاید گفت. حرف هم که نزنم، حرف زدنم سخت‌تر می‌شود. اگر این‌ها را می‌خوانی خدا خیرت دهد. به میلاد هم گفتم خدا خیرت دهد، گفت چرا مثل پیرزن‌ها دعا می‌کنی! حرفش را جز شوخی و مهربانی و توجه نمی‌فهمم. چون دوست دارم همانی که در دلم است را بگویم، آن هم با زبانی آشنا.


زبان چیست؟ نمی‌دانم! چند شب پیش با سید داوود حرف می‌زدم. گفتم با این بحث‌های زبان‌شناسانهٔ بچه‌ها حال نمی‌کنم. انگار در فلسفهٔ آن‌ها بیش از حد به واژه‌شناسی و ریشه‌شناسی واژه‌ها توجه می‌شود. انگار آدمی می‌تواند بدون پرداختن به بخش زیادی از این‌ها فکر کند و ارتباط بگیرد و زندگی کند. انگار بحث‌های این‌ها کمی از معنی زبان انسانی دور می‌شود و به اعتباریات و ماهیات اصالت می‌دهد؛ توگویی آدم‌های ناشنوا و گنگ از اندیشیدن و زبان بی‌بهره‌اند.


بحثمان کمی داغ شد. من هم که بسیار کم می‌خوانم و می‌اندیشم، داشتم از کوره در می‌رفتم. ولی سید آرام و مسلط جلو می‌آمد و راهنمایی‌ام می‌کرد. کمی اهمیت زبان را برایم یادآوری کرد. کمی هم به مسئله‌های خودم پرداخت. نمی‌دانم چه اثری رویم گذاشت و نمی‌دانم کجا را نشانه رفته بود. ولی این را از گفته‌هایش گرفتم که نباید جلوی اندیشیدن و نگاه کردن دیگران را بگیرم. هر کسی چیزی می‌بیند و با چیزی درگیر است که شاید دیگری نیست. من هم نمی‌توانم بی آنکه بیندیشم و تنها برای همراهی دیگران دست از دیده‌هایم بردارم و به جایی که در آن نیستم بپردازم.


خودم خیلی با زبان و شاید پررنگ‌ترین نمودش یعنی گفتار و صدا درگیرم. تازه افزون بر اینکه می‌خواهم حرف همهٔ مردم را بفهمم، برایم سؤال است که چرا قرآن این واژه‌ها را دارد؛ مثل دنیا، حیات دنیا، آخرت، عاجله، دار آخرت، عالمین یا واژه‌های دیگر در موضوعات دیگر. ولی باز فلسفیدن و اندیشیدنم جور دیگری پیش می‌رود؛ چه دنبال سرآغازی برای آن بگردم و چه آنکه به خودش بنگرم و چه...


+ چشم‌انداز ۱

+ داستان میزان فاصله قلب آدم‌ها و تن صدا

+ هیولای دریا

فلسفهزباناندیشهسرآغازحکمت
بهترین نام‌ها از آن خداست. https://eitaa.com/baadbaadak
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید