امید کارگر·۳ سال پیشلطفا این شعر را نخوانید!احساس میکنم دیگر گذر روزها تاثیر خودشان را از دست دادهاندوقتی کاری مفید انجام میدهممثلا یک فنجان قهوه دست مشتری میدهمیا یک شعر مینویسم…
امید کارگر·۳ سال پیشعشق استخوانهایم را خرد میکند، و من میخندمبه رنگینکمان بالای سرت نگاه کنزیباست مگر نه؟ ترکیبی خارقالعاده از رنگهایی زیبا و باورنکردنیقرمز، نارنجی، زرد، سبز، آبی، بنفش و نیلیدر ات…
امید کارگر·۳ سال پیشباور سادهلوحانهعمیقا بر این باورم که هر داستان، رمان، فیلم یا حتی سریال بلندی را میتوان در قالب یک شعر خوب بیان کرد، البته اگر کاغذ کافی و یک خودکار سرپر…
امید کارگر·۳ سال پیشدیوانه از قفس پرید!دور انداخته میشویهمچون گلی که از دست دخترکیفرار میکنیهمچون رودی از انتهای درهایبه امید رسیدن به دریاامادریا سرنوشت تو نیستتو مرداب میشو…
امید کارگر·۳ سال پیشچشیدن زودهنگام طعم مرگ، لزوما چیز بدی نیست...بودن یک طناب دار در گوشهای از خانهوجود بستهی تیغ داخل کابینت دستشویییا حتی یک عدد سیانورو نگاه هر روزه از پنجرهی طبقهی نهم به آسفالت کف…
امید کارگر·۳ سال پیشاگر از من میپرسی، عاشق نشو«... و اگر توانایی عشق ورزیدن دارید، اول خودتان را دوست بدارید.»و اگر توانایی عشق ورزیدن نداشته باشیم چه؟ هان؟نیازمند عشق دیگری هستیم؟باید…
امید کارگر·۳ سال پیشلطفا بلیت من را بدهید به یک نفر دیگراگر باری دیگر به دنیا بیایم«طوری از کنار زندگی میگذرمکه نه زانوی آهوی بیجفت بلرزد»*و نه دل گنجشکی در سرمای زمستاناگر باری دیگر به دنیا بی…
امید کارگر·۳ سال پیشبهتان قلبم بیپرواستبیهوا میزندمانند عقلم ترسو نیستبیهوا میزند و این مرا میترساندترسهایم را روبرویم رسوا میکنددودلیام را آشکار میسازدتناقضهایم را بیپ…
امید کارگر·۴ سال پیشپایین جاده میبینمتمسیر خودت را طی کن بگذار بگویند اشتباه استکاری را که دوست داری انجام بدهفارغ از محدودیتهای دور و برتو سختی تن دادن به آزادی را به جان بخرب…
امید کارگر·۴ سال پیشداستان نانوشتهوارد کافه میشوییک میز آرام و دنج پیدا میکنیو خرسند از ایدهی نابی که برای نوشتن داستانت به ذهنت آمده پشت میز مینشینییک لیوان چای سفارش می…