بسیاری از چیزهای زندگی دست خود ما نیست. هر بار که راهی را انتخاب میکنیم، گامی در ایجاد شخصیت خود بر میداریم. هنگام پیمودن راههایی که در زندگی خود انتخاب کردهاید، شخصیت خود را نیز گام به گام میسازید. هر کس می تواند از کمال و تشخص خود دم بزند، اما شخصیت هر کس به عمل اوست. به همین دلیل است که شخصیت رهبران را نمیتوان از اعمال و کردارشان جدا کرد. اگر قول و عمل رهبر يكی نبود، دلیل را در شخصیت او بيابيد.
شخصیت شما تعيين مىكند که هستید. اینکه، که هستید تعیین میکند که چه میبینید. آنچه میبینید تعیین کننده فعل و عمل شماست.
آدمحسابیها یکشبه درست نشدهاند! تا بهحال از خود پرسیدهاید که آدمهای حسابی که در اجتماع قابل احتراماند و در زندگی خصوصیشان دوست داشتنی، چه ویژگیهایی دارند؟
به عنوان یک رهبر هنگامی که دیگران را در خانه، در محیط کار و در جامعه هدایت میکنید، بدانید که مهمترین دارایی شما شخصیت شماست. درزهای شخصیتی اگر به حال خود رها شوند به مرور زمان عمیق تر و ویرانگرتر میشوند. در مقام یک رهبر، باید شخصیت خود را زیر ذره بین بگذارید. از خود بپرسید که آیا گفتار و کردار یا حرف و عملتان همیشه با هم تطبیق میکنند یا خیر؟ وقتی که میگویید فلان کار را انجام میدهم تا آخر پای حرف خود میایستید؟ آیا مردم به قول شما در حد قراردادی قانونی اعتماد میکنند؟
هیچ رهبری نمیتواند از مرز شخصیت خود فراتر رود. دیدهاید آدمهای با استعدادی را که بعد از رسیدن به سطحی از موفقیت با سر به زمین خوردهاند؟ رهبرانی که به قلههای کامیابی پا میگذارند اما شالوده شخصیتی لازم برای حفظ آن را ندارند. زير فشار روحی به سوی فاجعه گام بر میدارند و در یک یا چند چاله از این چهار چاله میافتند:
شخصیت ضعیف، در هر یک از این چالهها که بیفتد، بهایی سنگین میپردازد.
مهربانی را در اولویت قرار دهید بهتر است یک فرد مهربان با تجربه کمتر استخدام کنید، تا یک فرد نامهربان با تجربه.
نقش مهربانی یک مدیر، در موارد زیر بر کسی پوشیده نیست:
معمولا تغییر شخصیت کار سادهای نیست. و این در حالی است که بالا بردن مهارت چاره دارد. (البته انسانِ با شخصیتِ بدون مهارت هم به درد ما نمیخورد)
بیشتر سعی کنید دیگران خودشان را باور کنند تا شما را. بیشتر مردم جاذبه را چیز مرموزی میدانند که تقریبا قابل تعریف نیست و فکر میکنند که جاذبه (کاریزما) مادرزادی است. اما این پندار غلط است. جاذبه به بیانی ساده، توانایی کشیدن مردم به سوی خویش است. جاذبه هم مثل بقیه ویژگیهای شخصیتی پروردنی است. برای اینکه مردم به سوی شما جذب شوند، باید خود را به برخی از صفات بیارایید.
کاریزماتیک و کاریزما بودن یک فرد را شاید بتوان جذاب بودن در ارتباطات و برخوردهای اجتماعی و صحبت کردن دانست.
وقتی که پای کاریزما به میان میآید، جان کلام این است که به فکر دیگران باشیم. رهبرانی که پیش از خود به دیگران و علایق و مسائلشان میاندیشند، کاریزمای خود را به ظهور میرسانند.
کاریزمای شخصی خود را به عنوان یک رهبر ارزیابی کنید. آیا دیگران به سوی شما جذب میشوند؟ آیا دوستتان دارند؟ اگر این طور نیست، یکی از این عوامل سد راه جاذبه شماست:
اگر این صفتها را از خود دور کنید، میتوانید برای رشد کاریزمای خودتان بستری مناسب بسازید.
به عنوان یک رهبر، هر چقدر میتوانید بر روشهای نفوذ و تاثیرگذاری بر دیگران مسلط شوید. نفوذ، کلمه کلیدی در هر تعریفی از رهبری است. چاشنی خرد و دانش یک رهبر، تواضع اوست. فروتن بودن باعث میشود که با دیگران صادقانه، با مهربانی و احترام رفتار کنید. مهم نیست که چه کسانی باشند. رهبران فروتن هرگز خود را بالاتر از دیگران قرار نمیدهند و به همین دلیل در همه سطوح طرفداران واقعی دارند. ویژگیهای رهبرانی که بر روی دیگران نفوذ دارند:
اگر رهبر هستید، چه رهبر یک سازمان بزرگ و چه رهبر یک تیم کوچک، یادتان باشد ضربان قلب کارکنانتان به کوچکترین رفتارهای شما واکنش نشان میدهد. میتوانید طوری برخورد کنید که دلها با شما همسو شوند و اشتیاق رسیدن به اهدافتان در همه شعلهور گردد. یا اینکه طوری برنامهریزی کنید که از حس غرورتان و از بالا به پایین نگاه کردنتان به کارکنان لذت ببرید و امیال خود را ارضا کنید. راههای نفوذ در قلب انسانها:
یکی از بهترین راهکارهای جذب انسانها و همسو کردن آنها با ماموریت سازمان قطعا احسان به آنهاست. این احسان میتواند در چهارچوبهای مختلفی در ارتباطات با افراد نمود عینی پیدا کند. اما قطعا یکی از مهمترین نوع آن کمک در شرایط بحرانی و بغرنج سازمانی و غیرسازمانی و از آن مهمتر درک درست نیازهای انسانها در چنین شرایطی است. موردی که هیچگاه خاطره خوب آن از ذهن آدمها پاک نخواهد شد. ۱۰ عادتی که شما را در سازمان دوست داشتنی میکند:
هر کدام از این راهکارها را باید در تمامی ارکان زندگی شخصی و سازمانی خود به کار بندید تا ملکه رفتارتان شود.
یکی از چالشهای رهبران و مدیران منابع انسانی، متقاعد کردن انسانها است. متقاعد کردن برای جذب، میزان حقوق و مزایا و یا حتی پذیرش اشتباه یک نیرو.
بسیاری از مدیران تصور میکنند که ابزار "متقاعدسازی" مختص افراد کاریزماتیک و سخندان است. ولی باید بگویم که نتایج تحقیقات نشان میدهد با استفاده از یک سری روشها، به طور چشمگیری میتوان افراد را به پذیرش، تبعیت یا تغییر سوق داد. متقاعد سازی توسط ۶ اصل کلی زیر کنترل میشود و به مدیران و رهبران میتوان آنها را آموزش داد.
رهبر یا مدیر منابع انسانی، اول باید آدمها رو دوست داشته باشد بعد آنها رو مدیریت کند. حتی باید با آدمایی که به هر دلیلی دوستشان ندارد هم حرف بزند. چون آنها هم اعضای همین خانواده هستند و به یاد داشته باشید که نقش پدری را در سازمان برای آنها هم ایفا کنید.
اگر در غصهها و ناراحتیها سنگ صبور آنها شدید و طوری برخورد کردید که راحت با شما درد و دل کنند، کمکم قادر خواهید بود شخصیت خودتان رو هم به یک رهبر تاثیرگذار نزدیک کنید. ممکن است از رفتارهای یک نفر به هر دلیلی خوشتان نیاید، اما یادتان باشد حق ندارید حتی در نحوه "سلامکردن" هم بین او و سایرین فرق بگذارید.
یکی از راهکارهای رهبران برای جذب و تاثیرگذاری بر روی نیروها، تمرکز بر روی نقاط قوت کارمندانشان است. این مهم علاوه بر بالا بردن اعتماد به نفس در نیروها، میتواند بر روی بهرهوری کاری آنها و همچنین خوش اخلاقی سازمانی آنها نیز تاثیرگذار باشد. همه انسانها، خصوصیات منحصر بفردی دارند ولی اغلب اوقات متاسفانه بر روی محدودیتهایشان تمرکز کرده و به ندرت در مورد روش بکارگیری نقاط قوتشان فکر میکنند.