شعر گونه ای در ادامه ی پست یکی از دوستان:
دیدمت لحظه ای من دوش تو گویی، اما
از ازل تا به ابد! کاش تو را میدیدم
آیینه در بغل و جام صبوحی در دست
در پس آیینه من، کاش تو را میدیدم
گرگ و میش است هوا، پر شده از خَلق زمین!
از میان همگان، کاش تو را میدیدم
سهم پروانه ی دل، سوختن است ای جانان
وقت عاشق شدنم، کاش تو را میدیدم!
میروم خواب و دو چشمم نه به خواب آید، لیک
آروزو میکنم ای کاااش، تو را میدیدم.
- آتش -
پ.ن: در بیت چهارم ، مصرع دوم، منظور اینه که خب اون موقع که عاشق میشدم کجا بودی؟! نبودی خب، تقصیر خودته که الان عاشقت نیستم :))) همه اش تقصیر توئه اصلا...