ویرگول
ورودثبت نام
مائده رضاییان
مائده رضاییانادبیات انگلیسی خوندم و به نوشتن از اتفاقات پیرامونم مشتاقم.
مائده رضاییان
مائده رضاییان
خواندن ۴ دقیقه·۱ سال پیش

اصلا خوشگل نیستی، چه بهتر

  • 🌞شبیه خورشید نیستی، چه بهتر!

    در ادبیات انگلیسی یکی از بهترین نمونه‌های اغراق را شعر نغمه‌ای برای سلیا می‌دانند.
    در اولین خط‌های شعر می‌خوانیم که:

    "Drink to me only with thine eyes,
             And I will pledge with mine;
    Or leave a kiss but in the cup,
          And I’ll not look for wine."

    بن جانسون در این شعر به معشوقش می‌گوید که فقط با چشمانت با من می بزن، و من هم با چشمانم به تو تعهد می‌دهم.
    یا در جام بوسه‌ای بگذار و مرا دیگر شراب چه حاجت؟

    از جهتی با شعری از شکسپیر روبه‌رو هستیم که نه با عناصر زیبای آشنایی که همیشه در ذهن داریم، بلکه با تعریف نکردن از معشوقش و فروتر دانستن جمالاتش نسبت به طبیعت و موسیقی، از او تعریف می‌کند.

    "My mistress' eyes are nothing like the sun;
    Coral is far more red than her lips' red;
    If snow be white, why then her breasts are dun;"
    یا
    If hairs be wires, black wires grow on her head.
    I have seen roses damasked, red and white,
    But no such roses see I in her cheeks;

  • من در ابتدای مواجهه با شعر شوکه شدم ولی در انتهای شعر وقتی دیدم که شکسپیر منظورش از این قیاس‌ها و فروتر نمایاندن زیبایی معشوقش این است که او را سزاوار عشق می‌داند با این که در حدی ایده‌آل زیبا نیست. در حقیقت شکسپیر با نوشتن این شعر به رسم رایج مقایسه‌های معمولاً اغراق‌آمیز معشوق در شعر معاصر با خودش خرده می‌گیرد. دقت کنید که چگونه در پایان شعر به این نکته می‌رسد:

    "And yet, by heaven, I think my love as rare
       As any she belied with false compare."

    من این دو نمونه را خیلی در باب ستایش معشوق دوست دارم و می‌پسندم. به دو دلیل:
    مهم‌تر از همه اینکه خردمندانه هستند و پر محبت و دوم اغراق‌گونه که نیستند هیچ، بلکه بسیار به واقعیت امر دوست داشتن نزدیک هستند حداقل در مورد شعر شکسپیر با قطعیت می‌توانم این را بگویم.
    آلن دوباتن همیشه در ویدئوهایی که از او می‌بینم به این نکته اصرار ورزیده که دوست داشتن هرگز یک احساس نیست و صرف احساس دانستن عشق، ویرانی برایمان به بار می‌آید. در نظر این فیلسوف، عشق بیشتر جنبه‌ی عملی و مهارتی دارد. از این جهت وقتی به شعر شکسپیر نگاه می‌کنم، مهارت دوست داشتن بی‌قید و شرط و مهارت کنار آمدن با نکات کمتر دلخواه و مطلوب دلبر را پررنگ می‌بینم.
    در شعر بن جانسون، حرف از تعهد به میان می‌آید که به نظرم عنصر اصلی یک رابطه‌ی عاشقانه توانایی متعهد ماندن است و کسی که توانایی پذیرفتن معشوق را با نقاط سیاهش را دارد و او را یک اثر هنری می‌بیند که گاهی جایی‌اش خط و خش دارد، تعهد را هم می‌پذیرد.
    این مسائل روی کاغذ شاید کاملا بدیهی به نظر برسند ولی کافی‌ست شما پایتان به کارگاه‌های پیش از ازدواج باز شود تا ببینید که چقدر از جوانان ما درگیرند با کمالگرایی و استانداردهای غیرواقع بینانه برای دوست داشتن شریکشان و بس که بیهوده گشته‌اند سرخورده‌اند.
    جان دان در شعر طلوع خورشید از ابدی بودن عشق صحبت می‌کند بهتر بگویم، از آزاد بودن عشق از زمان. اینکه دست ستمگر و چیره‌گر زمان نمی‌تواند عشق را مسخر کند. و در انتها معشوق را می‌ستاید. ستایشش الهه‌وار است، او تک و تنهاست من دوست داشتن را لایق. شاید هر آدمی دلش بخواهد که ملکه و پادشاه قلب معشوقش باشد و این بسیار دلخواه و خوب است اما ته آن چاه کسی غولی‌ست که میل دارد خواسته بشود. غولی به نام پیری، بیماری، نادانایی و زشتی.  دان شعری دیگر دارد که می‌گوید هرچند که زیبایی نمی‌پاید ولی عشق است که انتهایش نامعلوم. اما برایم همیشه مقایسه‌ی این سه شعر جذاب بوده‌ست و برای همین نوشتم. در ادامه بخشی از شعر جان دان را برایتان می‌گذارم که شاعر ادعا می‌کند که خورشید چندان نیرومند نیست چرا که(شاعر) می‌تواند چشمانش را ببندد و مثل ابر جلوی نور خورشید را بگیرد ولی چنین اگر نمی‌کند به خاطر این است که نمی‌خواهد لحظه‌ای دیدن معشوق را از دست بدهد. از طرفی به خورشید می‌گوید که اگر هنوز معشوق من نور از دیدگانت نبرده صبح فردا برگرد و ببین که سوغات هندوستان سرجایش است یا اینجاست در تخت من. چنین چیزی، به نظر من، اغراق است، آن هم از نوع خیلی لوس و بی‌مزه‌اش.

    "Thy beams, so reverend and strong
    Why shouldst thou think?
    I could eclipse and cloud them with a wink,
    But that I would not lose her sight so long;
    If her eyes have not blinded thine,
    Look, and tomorrow late, tell me,
    Whether both th' Indias of spice and mine
    Be where thou leftst them, or lie here with me. "

    لیست منابع: 🔍📖

    کتاب اصطلاحات و لغات ادبی آبرامز، ویراست ششم.
  • یک پست اینستاگرامی که نمی‌توانم لینکش را بگذارم. ولی در تلگرام بنده به آیدی ruyamag می‌توانید آدرس پست را بیابید.
    و شعرها را هم از سایت poetry foundation برداشته‌ام.


    🧚‍♀
شعرادبیاتادبیات انگلیسیعشقعاشقانه
۸
۰
مائده رضاییان
مائده رضاییان
ادبیات انگلیسی خوندم و به نوشتن از اتفاقات پیرامونم مشتاقم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید