رضاعیدیان
رضاعیدیان
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

هیچ و پوچ

زمان بی رحم تر از همیشه عقربه های خود را روی اعداد گره میزد

و شب را به طلوع خورشید و روز به تاریکی شب پیوند میداد

همه در اسارت به زنجیر کشیده شده بودند

غل و زنجیر افکارپوشالی که از نیاکانمان به ارث برده بودیم

شب ها پریشان و شرمگین و روز ها شوریده حال و مضطرب می دویدیم اما درد ها پایانی نداشتن و همه چیز به هیچ و پوچ ختم میشد...

بی آنکه میدانستیم می زیستیم

رضاعیدیان

@reza.eydiyan




دردطلوعتاریکیتنهاییاسارت
و خدایی که ناخدای کشتی عالم ...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید