Roozbeh
Roozbeh
خواندن ۱۲ دقیقه·۶ سال پیش

خاطرات مدیرعامل - تخصص و تعهد

-: سلام. رسیدیم به مصاحبه شماره یازدهم

-سلام. بله. چقدر سریع گذشت.

اسم این مصاحبه رو گذاشتم تخصص و تعهد یکی است. در تصمیم گیریهای تخصصی چه چیزهایی لازم است. توی دانش مدیریت یه سری تعریف هایی از مدیریت وجود داره که اتفاقا هر کدام از آنها یه طرفدارانی دارند و دلایلی برایش دارند.

* مدیریت یعنی انجام کار به دست دیگران

* مدیریت یعنی تحقق اهداف یک سازمان یا اجتماع یا انجمن و گروه

* مدیریت مساوی است با تصمیم گیری

مدیریت مساوی است با تصمیم گیری تعریف خوبی است. با تصمیم گیری است که مدیریت شما شناخته میشود. دو سه تا خاطره را میخواهم تعریف کنم. امسال در نوروز ۱۳۹۸ در ایران سیل اومد. طرفهای گرگان، ترکمن صحرا، آقلا، گومیشان و این جاها خیلی آسیب دیدند. یه مطلبی را در ایام عید در اخبار و فضای مجازی خواندم، که خیلی ناراحت شده بودم. ظاهرا فرماندار یکی از این شهرها، در آغاز اوجگیری سیل، از طرف مردم بهش پیشنهاد داده شده بود که شما بیایید دیواره حامل ریل راه آهن رو سوراخ کنید که آب از این طرف رد شده و برود به سوی دریا. چون بدنه بستر ریل راه آهن ۴ تا ۵ متر ارتفاع داشت، گذر آبگذر هم کم بود، پل آبگذر کم ساخته بودند. آب به بدنه ریل میخورد و برمیگشت و وارد شهر میشد.

آقای فرماندار ظاهرا تند و تند با استاندار تماس میگیرد و نمیتونه استاندار رو پیدا بکنه. استاندار هم ظاهرا خیلی فعال نبود. قرار بود جابجایی داشته باشند. فرماندار هم کاری نمی کنه و خودش راسا تصمیم نمیگیره که به مردم اجازه بده که این ریل رو بتراشند و آب برنگردد و به شهر نرود. بعد دیدیم که چه بلایی سر شهر و مردم محروم آق قلا اومد. یه هفته بعد مقامات مرکزی آمدند و چند جای ریل رو شکافتند و آب رو عبور دادند ولی کار از کار گذشته بود و چون بموقع نبود مشکلات دیگری هم بوجود آمد. خیلی از مردم دچار مشکل شدند. این اتفاق باعث شد که این خاطرات رو برایتان بگم. به هر حال این آقا مسئول بود و وقتی که مسئولیتی را به عهده دارند باید دانشش را داشته باشه، هنرش را داشته باشه و تصمیم بگیره. متعهد است که تخصصی تصمیم بگیرد. در غیر اینصورت، مدیر فقط مطیع بالادست نیست ،که هر چی شد بگه «آقا با اجازه من چیکار باید بکنم؟ آقا اجازه...» این نکته باعث شده که با تاسف این خاطره ها رو عرض کنم، شاید برای خواننده سودمند باشه.

خاطره اول

تقریبا نزدیک به بیست سال قبل بود، مدیر عامل شرکت مهندسی مشاور ایران بودم. یکی از سهامداران ما، شرکت بزرگی بود که موضوع کارش سرمایه گذاری بود. مدیر عاملش هم آشنا بود با من، از مدیران خوب و فرهیخته بود که الان بازنشسته شده. ایشان یک ساختمانی را نامزد و نشان می کنه تا برای سازمان خودش خریداری کرده و سپس بفروشد. به من هم گفت که شما با من بیاید و کارشناسی کنید و نظر بدهید. ما هم با چند نفر از همکاران و ایشون- مدیرعامل شرکت سرمایه گذاری- و اعضای هیات مدیره شرکت او و چند نفر دیگر رفتیم اونجا . ساختمان در خیابان هویزه تهران - بین عباس آباد و خرمشهر - واقع بود. ساختمان بلندی بود. وارد شدیم و با آسانسور رفتیم یکی از طبقات میانی پنجم یا ششم. ساختمان را نگاه می کردیم. هر کسی چیزی را دید میزد و به به و چه چه میگفت.

ساختمان شیک ولی نه چندان محکم - ۱
ساختمان شیک ولی نه چندان محکم - ۱


من سعی میکردم از المانهای پنهان سر در بیاورم. ساختمان آماده خوبی بود. ظاهرش همه را تحت تاثیر قرار میداد. همه چیزش آماده و تر و تمیز بود. فروشنده هم اتفاقا اونجا بود. من ساختمان رو که نگاه کردم، و برای اینکه سازه ساختمان را ببینم، پنجره پاسیو را باز کردم، دیدم که ساختمانی که سه طرفش نمای شیشه است و هیچگونه المان مقاوم در مقابل زلزله مانند مهاربند ندارد. در پاسیو که در گوشه ای ازساختمان واقع شده است، مهاربند اجرا کرده. ای کاش که مهاربند کار نمی کرد. لااقل بهتر بود. به این نتیجه رسیدم که این ساختمان در موقع زلزله، تحت پیچش قرار میگیرد و نیروهای بسیار اضافه ای را به سازه تحمیل می کند، و ساختمان با نیروی اضافه ناشی از پیچش قطعا آسیب پذیر خواهد شد. بیشتر دقت کردم در سازه فلزی ساختمان اتصال تیر و ستون را نیز صلب ارزیابی نکردم.

ساختمان شیک ولی نه چندان محکم - ۲
ساختمان شیک ولی نه چندان محکم - ۲

پنجره را بستم و گفتم «من دیگه تشخیصم را دادم». خیلی تعجب کردند و گفتند : «چطور؟». گفتم: «ساختمان را دیدم، اسکلت فلزی هستش، طراح و مجری، گره ها را صلب نگرفته، نیروهای زلزله را به مهاربند دادند، مهاربند فقط در اون گوشه است، زلزله وقتی میاد در محور Y، ساختمان چندین برابر شرایط معمولی ،آمادگی صدمه دیدن خواهد داشت. حتی توی این محله،‌ خدا نکرده زلزله ای بیاد، اگر فقط ده تا ساختمان با این ارتفاع خراب بشوند، حتما این یکیش خواهد بود.». فروشنده خیلی عصبانی شد. شروع کرد به تبلیغ و ارائه حرفهای بیربط. گفتم «:چرا عصبانی میشی، جواب سوال و حرفهایم را بده». گفت: «من آقای مهندسمون رو میارم، نقشه هاش رو میارم. مهندس من فلانیه و از این جور حرفها. رفیق ما (مدیر عامل شرکت سرمایه گذری) که به من اعتماد داشت. به مالک دوباره یادآوری کرد کهمن ، مدیر عامل شرکت بزرگی هستم و کمی از من تعریف کرد. من آرام ایستاده بودم. گفتم :«من دیگه تو این ساختمان کاری ندارم، اگر بحثی بود بیاید دفتر صحبت بکنیم».

 از راست : مدیر عامل - مدیر عامل شرکت سرمایه گذاری- مهمان- معاون
از راست : مدیر عامل - مدیر عامل شرکت سرمایه گذاری- مهمان- معاون


خلاصه وقتی دیدند خیلی قاطع میگم، اونها هم اومدند بیرون و دو سه ماه این بحثها در این پروژه ادامه داشت. آقایان مهندسین طراح و سازنده امدند به جلسه و تو جلسه وقتی برایشون توضیح دادم سرشون رو انداختند پایین و هیچی نگفتند. پس از چند جلسه برای همه معلوم شد که ساختمان شیک و تازه ساز در برابر زلزله مقامت نداشته و استاندارد ایستایی را ندارد.

این دوستمون، (مدیر عامل شرکت سرمایه گذار)، به من گفت که «فلانی، این تهران چند درصد از ساختمانهاش شبیه این ساختمان در زلزله خراب می شوند؟». گفتم «اگر اینطوری بخواهید حساب بکنید طبق آماری که ۱۳۷۹-۱۳۷۸ منتشر شده، نشان میدهد که بالای ۸۰ درصد از ساختمانهای تهران اسکلت ندارند و طبق قاعده میشود نتیجه گرفت که ایمن نیستند. بر اساس آیین نامه های معتبر، از جمله مقررات ۲۸۰۰، در زلزله ۷-۸ ریشتر آسیب می بینند.». گفت: «خوب اگر در تهرانی که ۸۰ درصد از ساختمانهایش ایمن نیستند و خراب می شوند،‌ ما هم مثل دیگران. اگر این ساختمان رو بخریم چه اشکال دارد؟». گفتم: «من دخالت در خرید شما نمی کنم، ولی این ساختمان در مقابل زلزله مقاوم نیست. همین».

به هر ترتیب، به من گفتند ما میخریم و میفروشیم و سودخودمان را میبریم. من هم گفتم من در موضوع خرید دخالت نمی کنم. اونها آن ساختمان را خریدند و دو سه سال بعد هم فروختند و کلی هم سود بردند. البته سود بردنشون بیشتر به خاطر تورم و اینکه در ایران هر چند سال قیمتها پرش ادواری می کند، بود. سودی که ممکنه از نظر رشد اقتصاد ملی ، واقعی نباشه.

ساختمان را فروختند به وزارت تعاون. جالب بود که وزارت تعاون مهندسان با سواد و باوجدانی داشت که من هیچ کدامشان را نمیشناسم. ولی دیدم که قبل از اینکه در ساختمان مستقر بشوند، متوجه عیب مقاوم نبودن ساختمان شدند. می توانم بگویم و به راحتی بگویم که ۴۰ درصد از ساختمان را سوراخ سوراخ کردند . ستونها را تقویت کردند و تیرها را تقویت کردند،‌ المانهای مقاوم در برابر زلزله را در قسمتهای مختلف سازه گذاشتند،‌ در گره(تقاطع تیر و ستون)، در مهار و جاهای دیگه. یک ساختمان نو و جدید آماده کردند، ساختمان قدیم شده بود زخم و زیلی. ۴۰ درصد از عملیات اصلاحی انصافا خیلی زیاده. ساختمان را آماده کردند و الان هم اتفاقا در آن مستقر هستند. یکی از ساختمانهای مرکزی وزارتخانه هست.

این موضوع چند تا نکته داشت. یکی اینکه وقتی آدم با دانش و با تخصص، چه در سطح مدیریت باشه،‌ چه در موضع کارشناسی باشه، چه در موقعیت فنی باشه، و چه در موضع عمومی، ‌وقتی فکر می کنه و حرف می زنه، باید خیلی به حرفش مطمئن باشه. پشتوانه حرفش، دانشش هست. باید روی حرفش بایستد. در حدس و گمان و دعوا نیست که آدم حرفهای بی ربط بزند، وقتی کارشناسی مطرح هست، اصول و استانداری وجود داره که آدم بر اساس آن حرف می زنه. باید در متانت کامل ، با استدلال و عقلانیت حرف بزنه. یک روز آقایی گفت کارشناسی در ایران جوک هست. شما خواننده عزیز ، مکانیسمی که منشاء این جور حرفهاست در چه چیزهایی میبینید؟ این سخن ابوعلی سینا جالب نیست که میگفت: هرکسی خود را اصلاح کند، جامعه اصلاح میشود.(نقدهایی بر این جمله است، که موضوع بحث دیگری است).

تو همین مثال فرماندار شهر سیل زده، آدم یا سر جاش درست ایستاده یا بیهود و نادرست ایستاده. اگر درست ایستاده،‌ پس بر اساس دانش و ادله و شناسایی درست ایستاده. وقتی که زنگ می زنید و رییس شما نیست، خودت باید تصمیم بگیری. میخواستی از رییس خودت بپرسی که آقا این بدنه ریل رو سوراخ بکنم یا نکنم؟؟ وقتی که آدم علمی فکر می کنه، وقتی تنها میمونه و مجبور است تصمیم بگیره، با یک تصمیم کارشناسی و علمی، شک نباید داشته باشه و جرات تصمیم گیری داشته باشه. وقتی بر اساس دو دو تا چهار تا، تصمیم گرفته، چه ترس و تردیدی باید داشته باشه؟ منم با تمام رفاقتهایی که با این آقایون داشتم، باهاشون مخالفت کردم. اتفاقا بعد از این بحث، رفاقتشون با من بیشتر شد، چون هر کی بحث می کرد، میدید که بحث مهمی است.


خاطره دوم

یک بار مدیران یکی از شرکتهای بیمه بزرگ، میخواستند برای شرکت خودشون دفتر مرکزی بخرند. رفته بودیم توی خیابون بخارست تهران، یک ساختمان خیلی بزرگی را به من نشان دادند. اسکلت ساختمان بتونی بود و نقشه هاش را دیدم. گفتم این ساختمان که هزار و یک مشکل دارد. اتفاقا با طراح و محاسب جلسه گذاشتیم و دیدیم که این موضوع سهل انگاری بکار رفته خیلی جدی است. مخالفت کردم و گفتم متاسفانه این ساختمان از لحاظ طراحی و اجرا ، ابهامات زیادی داره و بعید است که ایمن باشه. قابل اعتماد نبود.آن شرکت بیمه بزرگ این ساختمان را نخرید. این شرکت که میخواست کارمندهایش را مستقر بکند. به هر حال از خرید آن ساختمان امتناع کرد و جای دیگری را خرید.

مهندس همکار- مدیر عامل
مهندس همکار- مدیر عامل

خاطره سوم

بیست و پنج سال قبل، یکی از شرکتهای بیمه در کاشان برای سرپرستی استان یک ساختمان خرید. ما رفتیم اونجا برای بازدید. دیدیم که ای بابا این ساختمان بتونی هر جاش رو نگاه می کنی وارفته است. میل گردهاش معلومه. بتونهایش کرمو هست . دادیم تست کردند، بتونها رو کرگیری کردند، دیدیم که اصلا جواب نمیده و مشکلات زیادی داره. به مدیرانشون گفتم این ساختمانی که شما خریدید ، متاسفانه ایستایی ثقلی هم ندارد. آنها یکی دو ماه، چه کنم چه کنم کردند و آخرش از من پرسیدند : «ما که این ساختمان را خریدیم، نمی توانیم پس بدهیم. از این مشکل هم خبر نداشتیم. شما (شرکتی که من مدیر عاملش بودم) میتوانید یک کاری کنید تا اینکه این ساختمان ضعفش برطرف بشود؟». گفتم: «نمی دانم باید مطالعه کنم».

-: سوالی که دارم اینه که ساختمان خیابان هویزه را هم میشد تعمیر کرد؟ یعنی منظورم اینه که برای ماهایی که کارشناس ساختمان نیستیم، برای من سواله که ساختمان رو وقتی که ساخته شد و تموم شد میشه قویتر کرد؟

- ساختمان چند تا نکته داره که باعث میشه ایمن باشه یا نباشه:

*‌ پی

* ستونها و تیرها و سقف

* المانهایی مثل مهاربند یا راه حلهای دیگه برای مقابله با نیروهای مخرب زلزله

حالا وقتی که شما ساختمان آماده و تمام شده را میخرید، در صورت لزوم به سختی میشه ستون را تقویت کرد ، تیر باربر را تقویت کرد . یا المانهای الحاقی به سازه اضافه کرد. در صورت اجبار میتوانید یه پی دیگه کمکی روی پی قبلی بگذارید، نیروی ستونها رو به پی جدید متصل بکنید.

-: ساختمان که ساخته شده چطور میشه پی جدید بهش اضافه کرد؟

یه پی روی زمین هست، مثل کتابی که روی زمین هست. میشه یه کتاب دیگه روی اون گذاشت. مهم اینه که ستونی که روی پی هست، باید بتونه بارش رو به کتاب جدید انتقال بدهد. ممکنه جا و فضاء داشته باشید و بتوانید با ایجاد سگ دستها یا بازوی انتقال و این جور چیزها، بخشی از نیرو ها را به پی جدید منتقل بکنید. زیر پی رو که نمیشه کاریش کرد. باید بتوان ترکیب بار مرده و زنده سقف را به ستون و سپس به فونداسیون و زمین منتقل نمود.

-: یعنی مثلا زیر زمین رو با بتن پر کنیم و به ستونها جوش بدیم.

درسته، کل زیر زمین که نه، ولی خوب ممکن است بخش کوتاهی از آن را مصرف بکنیم.

ستونها را هم میشود تقویت کرد. تیرها معمولا مشکل کمتر دارند. سایر المانها را هم میشود تقویت کرد. تقاطع تیر و ستون را هم به سختی میشود مستحکم تر کرد تا در زلزله قابل کنترل باشند. در مورد ساختمان هویزه، هدف انها خرید و فروش بود. (به اصلاحش نمی خواستند بپردازند).

-: خوب برگردیم به بحث ساختمان کاشان. ساختمان را خریده بودند و شما دیدید که مشکل داره و ازتون خواستند که ببینید آیا میشود این رو بهسازی کرد یا نه.

من بهمراه همکاران سازه ای و اجرایی موضوع را بررسی کردیم و دیدیم که راهکارهایی برای اصلاح وجود دارد. باید در گوشه های ستونهای بتونی نبشی بگذاریم، نبشی ها رو با ورق ببندیم و یه جورهایی اسکلت بتونی را در میان اسکلت فولادی ساندوچ بکنیم. با این جور کارها به جواب رسیدیم و بهشون گفتم که شما چیزی در حدود ۳۵ درصد هزینه کل ساختمان را باید برای مستحکم سازی هزینه کنید. انها هم بناچارمقاوم سازی را قبول کردند.

مدیر عامل در حال کنترل سازه
مدیر عامل در حال کنترل سازه


-: واقعا؟ قبول کردند که ۳۵ درصد برای ضد زلزله کردن ساختمان هزینه بکنند؟

بله. اتفاقا طراحی و عملیات ما در ۲۵ سال قبل اتفاق افتاده بود. و ما با شهامت طراحی کردیم و اجرا نمودیم. در آن موقع ما جایی ندیده بودیم، الان چند وقت قبل توی تهران مشابه کار خودمون را دیدم که چند نفر دیگر هم این کار رو کرده اند. دیگران هم از همین روش برای تقویت کردن ساختمانهای بتنی که ضعف استحکام داره، با فولاد (نبشی و ورق و ...) سعی کردند مقاوم سازی بکنند. باید عرض کنم که در سالهای اخیر عده ای نیز با استفاده از روکشهای کامپوزیت (FRP) ستون و عیوب موضعی سازه های بتنی را ترمیم و تقویت میکنند.

-: یعنی شما میگید که ارزش داره که آدم ۳۵ درصد هزینه بکنه و ساختمان رو در برابر زلزله ایمن بکنه؟

ژان پل سارتر می گفت که «یک انسان به اندازه تمامی انسان ارزش دارد». راجع به زلزله و این جور چیزها وقتی صحبت میکنیم، وقتی که کارمند ها – انسانها - در آن فضا کار می کنند و زندگی می کنند، باید برای ایمنی اش هزینه کرد. بله ارزشش را دارد. قبلا اهمال نمودند و سهل انگاری کرده اند. یعنی واقعا وقتی نگاه می کنید مسئولیت انسان همیشه در همه حوزه ها حل مساله است. آقای کارل ریموند پوپر حرف قشنگی می زد .میگفت «زندگی سراسر حل مساله است». یک مدیر، یک کارشناس، پشتوانه اش صندلی اش و مدرکش نیست. سطح تشخیص و کیفیت تصمیم گیری اش است که پشتوانه و قدرت او را میسازد. قدرت مدیر از کیفیت تصمیم گیری اش نشات میگیرد. باید بتونه بر اساس دانش خودش فکر کنه و راهکار بده. کارش همینه. بربرها هستند که این قاعده را زیر پا میگذارند.

این مطلبی بود که برای امشب برای شما عرض کردم.

مدیران و کارشناسان باید همیشه برای حل مساله آماده تصمیم گیری و ارایه راه حل باشند. باید بتوانند مسائل پیش رو را حل کنند.


مدیریتتخصصتعهدتصمیم گیریخاطره
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید