نه سفید و نه سیاه.از سفید تا سیاه. ذهن بچه ها نه اونقدر سفیده که بشه هر چیزی روش نوشت و نه اونقدر سیاهه که نشه چیزی روش نوشت. در واقع هر ذهنی تشکیل شده از نقاط سفید ، خاکستری و سیاه. حتا ذهن انیشتین هم از این قاعده مستثنا نیست. فقط باید این تنالیته ها تشخیص داده بشه و تقویت بشه. اون وقت می بینیم که هر آدمی، حتمن می تونه در یک رشته خیلی موفق باشه و با رضایت زندگی کنه. در واقع دانش آموزهای یک کلاس مثل اعضای یک ارکستر هستن. هر کدوم ساز خودشون رو می زنن. برای اینکه نوای خوشی از این ارکستر در بیاد، باید آهنگی براشون انتخاب کرد که همه سازها در اون نقش داشته باشهن و به تنوع و صدای سازها هم توجه بشه. فقط در این صورته که آهنگ گوش نوازی شنیده می شه و شاید هم یه سمفونی باشکوه. چقدر کار آموزگارها می تونه جالب و تاثیر برانگیز باشه و صد البته دشوار. چراغ دلتون گرم، سفره تون پربرکت و غم وغصه از تون دور.