اینکه برای چه به این دنیا آمدهایم، با این فیزیک، روح و خلقیات یک سر ماجراست. جبر جغرافیایی هم اضافه کنید و شانس زنده بودنمان و این فرصت یگانهی زیست.
هر شکلی از جبر که بر ما حادث شده، فرصتی است برای تغییر/سکون. به جز عمر که میگذرد.
جهان، هر روز نو میشود، هیچ طلوعی از هیچ رود و کوهی شبیه روز قبل نیست. ما، هم باید یا شاید هر روز نو بشویم.
شهرزاد اگر هر روز قصهی شب قبلش را تکرار کند، سپیده را نمیبیند.