Sushiyant
Sushiyant
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

چراغ قرمز

دلنوشته چراغ قرمز
دلنوشته چراغ قرمز

شاید در زمانی دیگر

در جهانی دیگر

شاید در کالبدی جدید

در منظومه‌ای دیگر

تو، عاشق من باشی

شاید در یک قصه‌ی دیگر

در خاطره‌ای دور

حتی من عاشق تو باشم.

اما در این زمان و مکان ، در این سیاره ی آبی زیبا

و در این میانه

تو نام مرا نمیدانی،

من هم نشان تو را پیدا نخواهم کرد.

روزی داستانی خواهم نوشت

که در آن

تو عاشق من خواهی بود

من خاطر تو را میخواهم

تو نام مرا زمزمه میکنی

و من

در دریای چشمانت غرق خواهم شد .

تو لبخند خواهی زد

ومن

قربان تو خواهم شد.

تو در آغوش من خواهی بود.

در وسعت سینه ام گم خواهی شد.

و من

از دنیایی خواهم نوشت که در آن شصت ثانیه معادل شصت سال خواهد بود.

آنقدر طولانی که بشود تمام این داستان را با هم بنویسیم.

_لعنت به چراغی که بی موقع سبز شود. _

دلنوشته پشت چراغ قرمز
دلنوشته پشت چراغ قرمز




دلنوشتهداستانداستان کوتاهپشت چراغ قرمزعاشقانه
گاهی وقتی از تنش های جسم آزاد میشوم، اندیشه ام مجالی برای داستان پردازی ، سخنرانی و گفتگو می یابد.گاهی گفتن تنها جوابی است می توان به تپش های قلب داد تا آرام شود .
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید