ویرگول
ورودثبت نام
سی زونگ
سی زونگJust another echo in the void
سی زونگ
سی زونگ
خواندن ۱ دقیقه·۷ ماه پیش

نامه‌ای در سکوت ساحل بی‌کران...

...
...


0.3 - یکی دیگر از نامه های ناگفته من، پر حس و آزاد... اما در موج.

پیشگفتار:
در حالی این رو می‌نویسم که به تازگی با کسی آشنا شدم. شباهت‌هایی رو لمس کردم، تفاوت‌هایی رو دیدم... و نمی‌دونم باید شفاف حرف زد، یا که سپرد به زمان...؟ در مجموع حس‌های تازه‌ای تجربه کردم، که ارزش جاری شدن در دل کلمات را داشتن.
ساعت 04:30 صبح، بعد از یک مکالمه گرم و آرام، قبل خواب می‌نویسم؛
خواستم احساسم را راهی امواج اینجا کنم، تا که شاید روزی من رو به ساحلِ آرامش رسوند.




در هوای ابریِ افکارم،

در آن گمشدگی‌های بی‌کران،

نسیم خیال، بهاره ای هدیه داد،

بهاره، ساحلی پر از راز و بی‌انتها...

ساحلی که در انتظار قایقِ سرگردانم،

نور امیدش، درخشان‌تر از ابرهای تیره،

راه را به سوی ساحل می‌گشاید.



بوی نم دریا و نجوای طوفان،

قلبم را برهم می‌زند؛

در دل این خلوت سنگین، خیالت چون موجی آرام،

قلبم را در سکوت نوازش می‌کند،

و گاه، صخره‌ی سکوت، موجِ حرف را به عقب می‌راند…

گرچه موج و صخره، هر دو از یک دردند،

گرچه راه دور و مسیر پرآشوب است،

اما گرمای قلب تو، قایقم را به ساحل می‌رساند.



حرف‌هایت چون موجی آرام، کرانه قلبم را بوسه می‌زند.

و بودنت، سکانِ آرامش دریای من است.


در انتظار آن لحظه می‌مانم،

می‌مانم در سایه‌ی امیدت،

تا که شکوفه‌ای از دل این صبر بروید؛

یا که دستی شکسته،

قایقم را در سکوتِ دریا ببلعد 🕊


28 آوریل 2025

سکوتدلنوشتهزندگیاحساساتتنهایی
۱۸
۶
سی زونگ
سی زونگ
Just another echo in the void
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید