مربیگری چابک از بسیاری جهات به مربیگری در ورزشهای حرفهای مثل فوتبال یا بسکتبال شباهت دارد! اما دستکم در یک بُعد بهمراتب از آن پیچیدهتر و دشوارتر است!
مربیگری در ورزشهای حرفهای به شکل قاعدهمندی به دو فضای مجزا تقسیم میشود: فضای مسابقه و فضای غیر مسابقه!
مربی یک تیم ورزشی، تیم را در زمانهایی که در مسابقه نیستند، تمرین میدهد تا مهارتهای فردی و تیمی، تکنیکی و تاکتیکی آنها برای روز واقعه – مسابقه، حفظشده یا ارتقاء یابد. مربی فرصتی ناب برای تمرین دادن دارد و بازیکنها هم تمرکزی برای تمرین کردن! بازیکنان و حتی خود مربی، در زمان تمرین چیزهایی میآموزند و در زمان مسابقه آنها را تثبیت میکنند!
وقتی یک مربی فوتبال در زمان غیر مسابقه، بازیکنان تیم را وادار میکند در یک محدوده کوچک چند متری دوبهدو بر سر توپ بجنگند - ابتکاری به نام سوئِت باکس (SweatBox) که بیل شِنکلی، مربی اسطورهای لیورپول، آن را اجرا میکرد، و یا به افراد توصیه میکند تا حین دستبهدست کردن توپ، دراز و نشست بروند، یا دروازهبانهای کمتجربهتر را وادار میکند تا قبل از همه به زمین تمرین رفته و عرض دروازهها را به شکل رفت و برگشتی و بدون توقف، در سه ست پانزدهتایی طی کنند، عمدتاً مجبور نیست توضیح بدهد که چرا این کار را میکند و یا این چه ربطی به «فوتبال» دارد! همه در فوتبال حرفهای این مبنای فکری را پذیرفتهاند که امروز روز «مسابقه» نیست و ما «تمرین» میکنیم، پس اگر فوتبال بازی نکردیم، هیچ ایرادی ندارد!
اما فضای مربیگری چابک در توسعه نرمافزار تنها یکلایه دارد: مسابقه! تیم محصول، هرلحظهاش روز واقعه است: روز مسابقه!
برای تیم محصول، مسابقه یک رویداد تقویمی برنامهریزیشده در آینده نیست، بلکه روالی روزانه است! پس باید در حین همان مسابقهای که بر سر تولید ارزش کسبوکار در جریان است، تمرین هم داده شوند! هیچ فرصت مجزا و مستقلی برای نشستن روی چمنها، اردو زدن در سواحل پر اکسیژن اسپانیا، و تمرین کردن بدون دغدغه وجود ندارد و اگر هم وجود داشته باشد، بسیار محدود، اتفاقی و دستساز خواهد بود – مانند رویدادهای جذاب و مفید هکتون یا فرصت فراغت 20درصدی گوگل به کارکنانش برای کار خارج از چارچوب!
برای تیم محصول، مسابقه یک رویداد تقویمی برنامهریزیشده در آینده نیست، بلکه روالی روزانه است!
بسیار اهمیت دارد که مربیان چابک و سازمانهای نرمافزاری با ویژگیهای اتمسفری که در آن کار میکنند آشنا باشند. خیلی بهندرت میتوانید بهسادگی مانند یک مربی فوتبال، تمرینی را تدارک ببینید که در ظاهر با منطق مسابقه جور درنیاید – سوئِت باکس بیل شِنکلی را به یاد بیاورید: هیچکس ربط منطقی و مستقیم تقلای شدید بر سر توپ در یک محوطه کوچک را با بازی فوتبال حرفهای درک نمیکرد!
اگر میخواهید مثلاً مالک محصول، مهارت داستانگویی را تمرین کند، اگر میخواهید گوشهایش به افعال، اسمها و رابطه بین آنها در کلام مشتری حساس باشد؛ اگر میخواهید اسکراممستر یا لیدر مهارتهای ناب تسهیلگری را از طریق توجه فعالانه به سکوتها در گفتگوها بیاموزد؛ مجبورید در حین مسابقه او را تمرین دهید!
آنها امکان فاصله گرفتن از مسابقه برای تمرین کردن را ندارند! شوربختانه درون یک لیگ قاعدهمند و مدیریتشده فوتبال قرار نداریم، اینجا کارزار پیچیده تولید نرمافزار است!
برای استعاره، دروازهبانی را تصور کنید که در طول یک بازی جدی جام حذفی، درعینحال که با پرشهای بلندش مانع ورود توپ به دروازه میشود، عرض دروازه را نیز باراهنمایی مربی بارها و بارها میپیماید! تکرار و تمرینی که باعث تقویت حافظه تصویری او برای درک شهودی ابعاد سنگری میشود که از آن محافظت میکند! او و مربیاش فرصت دیگری برای تمرین کردن ندارند! من نامش را «تمرین در مسابقه» گذاشتهام!
اما این شناخت، یک معرفت دوسویه است! اگر قرار است و ناچاریم که تمرینات در حین مسابقه و بدون ایجاد وقفه در جریان تولید ارزش صورتپذیرند، تنها گزینه بهینه، کمی وسواس در انتخاب مربی و پسازآن اعتماد به او است!
اگر چیزی باعقل جور درنمیآید، اگر پیشنهادهای مربی در ظاهر با روال و قواعد ذهنی شما تناقض دارند، اگر ربط منطقی بین تمرین و تولید نرمافزار نمییابید، قبل از مقاومت و فشار به مربی برای تشریح مفصل و متقاعد کردن شما که: «ما اینجاییم تا فوتبال بازی کنیم، نه اینکه دراز و نشست توپی برویم!»، به این بیندیشید که احتمالاً در حال تمرین کردن چیزی در حین مسابقه هستید! چیزی که جایی در کارزار روزانه، بدون آنکه خودتان بدانید، بدردتان خواهد خورد!