صدرا
صدرا
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

میز گرد 3

موسیقی پیشنهادی برای خوانش متن: Short History Of Decay


جایی برای من نیست.

آسوده بخواب بر پیکره‌ی زمین و با چشمانِ بسته‌ات ما را نصیحت کن.

یکی از آن دور برمی‌خیزد و بلند می‌گوید: بیدار شو... مگر به دنبال شنیدن صدای باران نبودی.

می‌دانی این جمله دلم را لرزاند، شمع‌ها را بی نور کرد و اشک آسمان را بر زمین بخشید.

درختان لرزیدند و گل‌ها رویشان را از من گرفتند، صاعقه‌ها کودکان را ترساندند و آنان شروع به گریه کردند.

این تاوانی برای چرخه زمین بود.

باران مزارع تشنه را سیراب کرد و خانه‌ی شنی دختر بچه را ویران. این ساده ترین تعریف زندگی‌ست.

رودها پرآب و خروشان شد و خیابان‌ها کثیف و ماشین‌ها و مردم غرق در آب. هیچ نعمتی در کار نیست و نام این قطرات باران نیست.

فقط نوشتم، چون نیاز داشتم.

امیدوارم حالتون خوبِ خوب باشه رفقا

بدرود

میز گرددلنوشتهویرگولنوشتنباران
شریان یک رگ _ زیر کالبد مجسمه _ زنده نگه می‌دارد _ مرا
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید