باری؛ بهمن که در یک نگاه علاقه پیدا کرده بود و ذهنش به جز عطر باران به چیز دیگری برای فکر کردن علاقه نداشت، تصمیم گرفت باران داستان ما را بهتر بشناسد.
آقای گرمازاده که مدتها رئیس دانشگاه شهر گرما بود، چندان تمایلی به استفاده از روشهای نوین و الکترونیکی (در امر آموزش یا سایر امور) نداشت ولی چون از بالا برایش بخشنامه زده بودند که حتما باید از اتوماسیون اداری و سامانه یکپارچه ارتباط دانشجویان و اساتید (بهارستان) و غیره استفاده کند، مجبور شد یک سری قرارداد برای اینکارها با یکسری شرکت رانتی نامناآشنا ببندد! گرمازاده بعد از تکمیل پروژهها به این دلیل که فکر میکرد سامانه اتوماسیون اداری و سامانه آموزش مجازی و بهارستان و غیره را هم با کلنگ افتتاح میکنند، در بازار دانشگاه به دنبال یک کلنگ زیبا و گران میگشت که چشمش به یک تراکت خورد که روی آن متن مهمی نوشتهشده بود!
دانشگاه شهر گرما در زمانهای قدیم بسیار به دانشجویان خود اهمیت میداد ولی الان و در این برهه حساس از تاریخ، آقای گرمازاده رئیس دانشگاه، به هیچ خواستهای از خواستههای دانشجویان اهمیت نمیدهد.
دانشجویی که غذای سالم ندارد چگونه به گسترش مرزهای علم فکر کند؟
دانشجویی که توان پرداخت شهریه را ندارد چگونه میتواند به درسخواندن مشغول شود؟
...
به همین دلیل از شما دانشجویان دانشگاه گرما میخواهیم که در روز سهشنبه ۱۶ آذرماه (مصادف با روز دانشجو) در تجمعی مسالمتآمیز که علیه سیاستهای دانشگاه تشکیل میشود، شرکت کنید.
گرمازاده آشفته شد، گرمش شد، عرق کرد و غش کرد. دیگر کسی نتوانست گرمازاده را به هوش بیاورد و در روز یکشنبه ۱۵ آذر، این خبر در دانشگاه پیچید که دکتر گرمازاده ریاست عالی دانشگاه گرما به ملکوت اعلی پیوست! و به همین بهانه اعتراض دانشجویان لغو گردید و به زمان دیگری موکول شد.
یکی از معاونان آقای گرمازاده به نام دکتر داغستانی که فردی بود متین و خوشاخلاق و بسیار فرهیخته، تا مدتی که رئیس جدید دانشگاه معین شود، سرپرستی دانشگاه را به عهده گرفت. آقای داغستانی در اولین اقدام سعی کرد پروژههایی که قرار بود بهرهبرداری شوند را به سرعت بهرهبرداری کند و همین کار را هم کرد. آقای داغستانی میدانست که این پروژهها سر و سامانی ندارند و چون کیفیت ندارند، پول دانشگاه در چاه ریختهشده است ولی برای تسلی خاطر آن مرحوم اجازه نداد کسی از عمق این ولخرجیها مطلع شود. بنابراین سامانه بهارستان راه افتاد و دانشجویان توانستند با اساتید و با خودشان ارتباطی برخط برقرار کنند.
اما ای دل غافل، بهمن که به جای بخیه خودش افتخار میکرد و هر جا که مینشست به دروغ میگفت یک خفتگیر عظیمالجثه این جای زخم را روی صورت او باقی گذاشته و البته او هم بعد از این اتفاق، خفتگیر را به سزای اعمالش رسانده، توانست به اشکالات سامانه بهارستان دسترسی پیدا کند.
چون اسم و فامیل باران را با پرسوجو از دوستانش فهمیده بود، توانست با سوء استفاده از اشکالات بهارستان، اطلاعات شناسایی باران را از این سامانه استخراج کند!
نام: باران
نام خانوادگی: درختپسند
کدملی: ۱۴۲*****۳۴
(درست است که اطلاعات باران برای بهمن لو رفته ولی قرار نیست شما خواننده عزیز هم از آن مطلع شوید!)
رشته تحصیلی: زیستشناسی گیاهی
محل تولد: شهر جنگل
تاریخ تولد: ۱۳۷۷/۱۱/۲۱ ...
«بیستیکم بهمن؟ یعنی در حدود ۲ ماه دیگر تولد باران است؟» این را بهمن در دلش گفت و در سرش سودای گرفتن جشن تولدی برای باران داشت... .
(ان شاء الله ادامه داره :)) )