ابوالفضل دهقان
ابوالفضل دهقان
خواندن ۱ دقیقه·۳ ماه پیش

سید بزرگوار...

بسم الله الرحمن الرحیم
آسمان زودتر می بیند، زودتر می فهمد، زودتر خبردار میشود...
آسمان
می فهمد، احساس دارد... باران دارد! دل دارد!...
آسمان هم ظرفیتی دارد، دلش پر میشود، دلش خون می شود از جور زمان، دیگر تحمل ندارد و باران می بارد...
از صبح بارانِ اشک هایش را می دیدم و آن را رحمت الهی می دانستم فارغ از آنکه آسمان خون بود و خون می گریست... هیچ توجه نداشتم خورشید در احاطه ابرها بود...و آسمان تاریک...
آسمان دلگیر بود، او زودتر می‌دانست، او زودتر می دانست که چه سید بزرگواری را از دست داده ایم...
و اما خدایا...
آسمان با این همه وسعتش دلش ابری است، گریه اش جاری است و شکایت دارد...
پس از من چه توقعی داری که با این قلب کوچکم تاب این همه مصیبت را داشته باشم؟ خداوندا از تو شکایت میکنم و فقط از تو یاری می جویم...اللَّهُمَّ لَا أَشْکو إِلَی أَحَدٍ سِوَاک، وَ لَا أَسْتَعِینُ بِحَاکمٍ غَیرِک، حَاشَاک، فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ صِلْ دُعَائِی بِالْإِجَابَةِ، وَ اقْرِنْ شِکایتِی بِالتَّغْییرِ ...

بارالها به احدی غیر تو شکایت نکنم، و از هیچ حاکمی جز تو یاری نمی‌جویم، حاشا که چنین کنم، پس بر محمد و آلش درود فرست، و دعایم را به اجابت برسان، و شکایتم را به تغییر وضع کنونی مقرون ساز

آسمانبارانسید حسن نصراللهاشکقلب
نوشتن را دوست دارم . . .خواندن نیز هم...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید